محل تبلیغات شما

بهترین لینک



توضیح و معرفی کتاب خواندنی شازده کوچولو نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری

شازده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) نام یک کتاب داستان اثر آنتوان دوسنت اگزوپری و با ترجمه شیوا جبل عاملی است که اولین بار در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. شازده کوچولو از معروف‌ترین داستان‌ها و سومین داستان پرفروش قرن بیستم در جهان است. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب تک مجلد جهان در تمام طول تاریخ می‌باشد. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است. از این کتاب به طور متوسط سالی ۱ میلیون نسخه در جهان به فروش می‌رسد. این کتاب در سال ۲۰۰۷ نیز به عنوان کتاب سال فرانسه برگزیده شد. در این داستان اگزوپری به شیوه‌ای سورئالیستی به بیان فلسفه خود از دوست داشتن و عشق و هستی می‌پردازد. او طی این داستان از دیدگاه یک کودک که از سیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سوالات بسیاری از آدم‌ها وکارهای آن‌ها است. این اثر به بیش از ۱۵۰ زبان مختلف ترجمه شده‌ و مجموع فروش آن به زبان‌های مختلف از دویست میلیون نسخه گذشته‌ است. سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد. همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود. پسرک به خلبان می‌گوید که از اخترکی دوردست می‌آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می‌گیرد برای اکتشاف اخترک‌های دیگر خانه را ترک کند. او هم‌چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش می‌گوید که دل در گرو عشق او دارد، از دیگر اخترک‌ها تعریف می‌کند و از روباهی که او را این جا، روی زمین، ملاقات کرده است. خلبان و شازده چاهی را می‌یابند که آنها را از تشنگی نجات می‌دهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیم گرفته به اخترک خانه‌اش بازگردد. معرفی کتاب

کتاب شازده کوچولو

مناسب برای تمامی گروه های سنی

بهترین لینک

طراحی سایت ساوه

شرکت طراحی سایت نونگار پردازش در راستای افزایش فعالیت های خود در سایر نقاط و شهر های ایران عزیزمان تصمیم به طراحی سایت در ساوه دارد . و در این راستا پروژه های بسیاری را تکمیل نموده و همچنین پروژه های زیادی نیز در دست دارد. طراحی سایت در ساوه با توجه به آخرین متد روز و اخرین تکنولوژی های طراحی سایت طراحی و برنامه نویسی خواهد شد. طراحی سایت ساوه به صورت اختصاصی و همچنین با بالاترین سطح امنیتی و بهترین سطح گرافیکی برای شما طراحی و پیاده سازی خواهد شد. امکان ارتباط مستقیم به صورت حضوری و یا حتی غیرحضوری در طول مدت پروژه برای شما فراهم خواهد بود. در طول مشاوه ها هم نیاز های شما و درخواست های تان از طراحی سایت مشخص خواهد شد و هم هزینه ی طراحی سایت تان تا حدودی مشخص خواهد شد. زیرا طراحی سایت هزینه ی ثابت و مشخصی ندارد و نخواهد داشت و این هزینه ی نهایی با امکانات و ویژگی هایی که شما برای سایت تان درخواست دارید تعیین و مشخص خواهد شد. و بدون شک هرچه یک سایت پیشرفته تر و با کدنویسی های پیچیده تر و دارای امکانات بیشتری باشد هزینه ی طراحی سایت آن نیز به مراتب بالاتر خواهد بود.

 

نحوه ی انجام پروژه ی طراحی سایت در ساوه

عقد قرار داد به صورت حضوری و یا غیر حضوری در شرکت نونگار برای مشتریان امکان پذیر می باشد. در روش های غیر حضوری که بیشتر برای سهولت روند پروژه برای مشتریان ایجاد شده است قرار داد به صورت پستی و یا سایر روش ها برای مشتریان ارسال می گردد. در غیر اینصورت مشتریان می توانند به صورت حضوری در تاریخ مشخصی که پیشتر با شرکت هماهنگ شده است حضور به هم رسانند

 

خدمات تخصصی طراحی سایت ساوه

طراحی سایت اختصاصی بر اساس نیاز ها و در خواست ها و انتظارات شما ایجاد خواهد شد و بدون شک باعث رونق و پیشرفت شغلی شما خواهد شد. در طراحی سایت اختصاصی طراحی سایت ساوه و همچنین کد نویسی آن به طور اختصاصی برای سایت شما خواهد بود و بدون شک این امر در رتبه سایت شما در گوگل و بهینه سازی سایت تان نیز تاثیرگزار خواهد بود. شما می توانید برای شرکت تولیدی و یا بازرگانی و یا برای خرید و فروش های اینترنتی و یا برای آموزشگاه و یا باشگاه ورزشی و بسیاری از موارد دیگر یک سایت طراحی کنید و از این طریق یک ارتباط مستقیم با مخاطبین و یا مشتریان خود داشته باشید.

مطالب مرتبط:

طراحی سایت طراحی سایت کرمانشاه طراحی سایت شیراز طراحی سایت تبریز سئو سایت شیراز سئو سایت تبریز طراحی اپلیکیشن در تهران طراحی سایت تهران طراحی سایت مشهد طراحی سایت کرمان طراحی سایت اراک طراحی سایت مازندران طراحی سایت اصفهان طراحی سایت قزوین طراحی سایت رشت طراحی سایت گیلان طراحی سایت ارومیه طراحی سایت شهرکرد طراحی سایت کاشان طراحی سایت خراسان جنوبی طراحی سایت گرگان طراحی سایت شاهرود طراحی سایت بوشهر طراحی سایت زنجان طراحی سایت بندر عباس طراحی سایت ساوه طراحی سایت اردبیل طراحی سایت گلستان طراحی سایت هتل طراحی سایت درج آگهی طراحی سایت تالار پذیرایی طراحی سایت خودرو طراحی سایت آتلیه عکاسی طراحی سایت املاک طراحی سایت دانشگاه مجازی طراحی سایت خبرگزاری طراحی سایت تخفیف گروهی طراحی سایت مزون طراحی سایت فروش فایل طراحی سایت موزیک طراحی سایت بیمه طراحی سایت شرکتی طراحی سایت داروخانه


بهترین لینک

شاهنشاهی هخامنشی و یا هخامنشیان (۳۳۰–۵۵۰ پیش از میلاد، «۲۲۰ سال») نام دودمانی و یک سلسله پادشاهی در ایران دوره باستان است.۳ پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است. هخامنش باید حوالی پایان سدهٔ هشتم یا ربع نخست سدهٔ هفتم پ. م بر مسند قدرت بوده باشد. چش پش، پسر هخامنش در فاصلهٔ تقریبی ۶۷۵ تا ۶۴۰ پ. م، رهبری طوایف پارسی را به دست گرفته بود.۴ هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.۵ به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به شمار می‌رفت.۶ شاهنشاهی هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان از نظر گستردگی و جمعیت نام برده شده است. بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این سرزمین زندگی می‌کردند.۷ در دوران هخامنشیان سی قوم مختلف تحت لوای این امپراتوری بودند.۸ خاویر آلوارز عیلام شناس معتقد است که آثار و نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها آموخته‌اند.۹ قلمرو هخامنشیان بسیار گسترده بود به طوری که از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر می‌گرفت. در این کشور پهناور اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود زندگی می‌کردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس می‌داشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگراشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود.۱۰ کارل شفُلد می‌نویسد: «تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمی‌توان از روی تأثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقأ در توانی است که او را به حل و جمع همهٔ این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساخته است.»۱۱ شاهان هخامنشی در خلال سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند و معمولاً تمام سال را در یک جا به سر نمی‌بردند بلکه بر حسب اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود سر می‌کردند در فصل زمستان در بابل، دشتستان و شوش اقامت داشتند ودر فصل تابستان به همدان می‌رفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوایی خنک داشت. این سه شهر پایتخت ی و اداری و اقتصادی بودند ولی دو شهر دیگر هم بودند که پایتخت آیینی هخامنشیان به شمار می‌رفتند یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد و دیگری پارسه که برای دیگر تشریفات به کار می‌آمد. این دو شهر زادگاه و پرورشگاه و به اصطلاح گهواره پارسیان به شمار می‌رفت البته تخت جمشید ازاین دو بیشتر اهمیت داشت به همین دلیل اسکند ر مقدونی آن را عمداً آتش زد تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.۱۲  سالشمار نوشتار اصلی: گاه‌شمار هخامنشیان در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (فارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد.۱۳ در سال ۵۲۵ پیش از میلاد سپاه ایران تحت فرماندهی کمبوجیه دوم دومین شاه هخامنشی، سرزمین مصر را کاملاً ضمیمه قلمرو پادشاهی این دودمان کرد.۱۴ در سال ۴۹۰ پیش از میلاد جنگی به نام ماراتن بین ایران و یونان در محلی به نام ماراتن در یونان کنونی رخ می‌دهد و ارتش هخامنشی از یونان شکست می‌خورد. این نبرد نخستین پیروزی یونان بر ایران در خشکی بود.۱۵ در سال ۳۳۴ پیش از میلاد اسکندر مقدونی به آسیا حمله می‌کند و سپاه هخامنشیان در تنگه داردانل شکست می‌خورد.۱۶ در سال ۳۳۰ پیش از میلاد داریوش سوم کشته شده و هگمتانه فتح می‌شود، همچنین تخت جمشید به وسیله اسکندر مقدونی ویران شده و حکمرانی هخامنشیان بر ایران پایان می‌پذیرد.۱۷ کشور و سرزمین پارس‌ها مردمانی از اقوام آریایی هستند که نزدیک به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح به فلات ایران آمده‌اند. پارسیان باستان از قوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگ‌نوشته‌های آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده می‌شود. پارس‌ها هم‌زمان با مادها به بخش‌های باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت. برای نخستین بار در سالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۷ پ. م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شده‌است. برخی از پژوهش‌گران مانند راولین‌سن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند. تصور می‌شود خاندان‌های پارسی پیش از این که از میان دره‌های کوه‌های زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگ‌نوشته‌های آشوری چنین بر می‌آید که در زمان شلمنسر (۷۱۳–۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بوده‌اند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲–۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود. سبک و روش حکومت تورج دریایی مورخ و ایرانشناس در دانشگاه کالیفرنیا، علی مدرس تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و خداداد رضاخانی محقق تاریخ از دانشگاه برلین در کتاب «واکاوی یک شاهنشاهی» با عنوان فرعی «گذر زمان در تاریخ‌نگاری هخامنشیان»، سبک حکومت هخامنشیان را اینگونه ذکر می‌کنند: حضور این سلسله پادشاهی بر مناطق تحت حکومت خود، حضوری خفیف و ملایم یا به بیان دیگر حداقلی بود. اول از آنجا که ایرانی‌های حاضر در امپراتوری در اقلیت بودند و دریافته بودند که تنها با مدارا می‌توانند در مناطق متنوع تحت امرشان توازن ایجاد کنند. روش مداراگرایانه (روامداری) هخامنشیان این بود که هر منطقه‎ای را آزاد می‌گذاشتند که بر مبنای فرهنگ و ساختار محلی و منطقه‌ای خود اداره شود. شیوه حکمرانی هخامنشیان بر اساس استثمار ملل تحت حاکمیت خود نبوده و از منابع این سرزمین‌ها بهره‌برداری نمی‌کرد و همچنین نمی‌خواسته همه فرهنگ‌ها را تحت یک «مرکز اجتماعی و فرهنگی و ی» ادغام کنند؛ هرچند یک قدرت مرکزی برای حکمرانی همواره وجود داشت: «در نتیجه، مناطق تحت کنترل هخامنشیان، علی‌رغم همبستگی با امپراتوری، مستقیماً تحت تأثیر برنامه دولت مرکزی با اثرات دراز مدت قرار نمی‌گرفت.» ساختار امپراتوری هخامنشی مبتنی بر سلطه ی یک قدرت متمرکز بود که با «بهره‌برداری از اقتصاد پیرامونی، پردازش مرکزی و توزیع منابع اقتصادی» در واقع به شکل نظام جهانی والرشتاینی قابل توضیح است.۱۸ آنتونیو پانینو، پژوهشگر ایران‌شناس درباره‌اینکه آیا نظام هخامنشی با توجه به اینکه سرزمین‌های وسیعی را شامل می‌شده، نظامی روادار بوده یا تمامیت‌خواه، اینگونه پاسخ می‌دهد: پانینو از کتاب «ت ارسطو» کمک می‌گیرد تا مسئله رواداری یا تمامیت‌خواهی هخامنشی را بررسی کند و می‌نویسد پادشاهی پارسیان، از نوع خودکامگی نبود، می‌توان آن را نوعی حکومت استبدادی دانست اما نه به طور کامل چون شاه بنا به قانون، قلمروهای خود را اداره می‌کرد. با رویکرد ارسطویی، حکومت هخامنشیان، آریستوکراتیک یا حکومت شایسته سالاران بود که افراد در آن به طور مورثی به قدرت می‌رسیدند. ارسطو تصور می‌کرد کوروش بزرگ مردمش را آزاد کرد و پادشاهی بود که به دلیل فضیلت شخصی، قدرت را کسب کرده بود. برخی یونانیان معتقد بودند سیستم حکومتی ایران با اینکه مردم را از ورود به قدرت بازمی‌داشت، اما به نفع عامه مردم و همگام با قانون بود. اما به نظر پانینو، رواداری در سلسله هخامنشی، از نوع انسان‌گرایی یا اومانیسم نوع غربی نبود، بلکه «رواداری پارسیان، ابزار هوشمند قدرت و حکومت‌داری بود، که به وسیله آن، تعداد معدودی از پارسیان بر عده کثیری نظارت و کنترل داشتند، عده کثیری از مردم که دارای فرهنگ، زبان، دین، و آداب متفاوت بودند.» این نوع رواداری را باید به حکومت‌داری خردمندانه تعبیر کرد. در این نوع رواداری، برخی آزادی‌ها، حقوق و امتیازات به حکومت‌داران محلی و دشمنان شکست خورده اعطا می‌شد.۱۹ مردم و خاندان‌ها هرودوت می‌گوید: پارس‌ها به شش خاندان شهری و ده‌نشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شده‌اند. شش خاندان نخست عبارت‌اند از: پاسارگادیان، مارافیان، ماسپیان، پانتیالیان، دروسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارت‌اند از: دایی‌ها، مردها، دروپیک‌ها و ساگارتی‌ها. از خاندان‌های نام‌برده، سه خاندان نخست بر خاندان‌های دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران پیرو آنها بوده‌اند و پاسارگادها از همه برترند.۲۰ بر اساس بن‌مایه‌های یونانی در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاه کنونی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که گونهٔ بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران داده‌اند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندان‌های پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندان‌های ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمین‌های ماد می‌زیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان‌های پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفته‌اند. بر اساس نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس جای داشته‌اند و سر دودمان آنها هخامنش از فرزندان پرسئوس بوده‌است.۲۱ پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسی‌ها از دشمنی‌های آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند. این رخداد تاریخی در زمان چیش‌پش دوم شاه انشان پارس کیمن روی داده‌است. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به شاه انشان پارس کیمن می‌رساند و او را شاه انزان می‌خواند. پس از مرگ چیش‌پش (شاه انشان پارس)، کشورش میان دو پسرش «آریارمنه»، پادشاه پارس و کوروش که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی می‌کرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نام‌برده را زیر فرمانروایی یگانه‌ای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد. کوروش بزرگ‌ترین پادشاه هخامنشی است. شاهنشاهان هخامنشی نوشتار(های) وابسته: گاه‌شمار هخامنشیان مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود، به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست؛ و از آن می‌توان استفاده‌های زیادی کرد. تاریخ ایران تاریخ ایران دوران باستان نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م. عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م. منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م. شاهنشاهی ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م. (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.) هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م. سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م. اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱ سده‌های میانه خلفای ثلاثه ۶۵۱–۶۵۶ امامان معصوم ۶۵۶–۶۶۱ امویان ۶۶۱–۷۵۰ خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸ زیاریان ۹۲۸–۱۰۴۳صفاریان ۸۶۷–۱۰۰۲ آل بویه ۹۳۴–۱۰۵۵سامانیان ۸۷۵–۹۹۹ غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶ سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴ خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱ ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵ چوپانیان ۱۳۳۵–۱۳۵۷ مظفریان ۱۳۳۵–۱۳۹۳ جلایریان ۱۳۳۶–۱۴۳۲سربداران ۱۳۳۷–۱۳۷۶ تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵ قراقویونلو ۱۴۰۶–۱۴۶۸ تیموریان ۱۴۰۵–۱۵۰۷ آق‌قویونلو ۱۴۶۸–۱۵۰۸ معاصر اولیه صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶ افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۵۰ زندیان ۱۷۵۰–۱۷۹۴افشاریان ۱۷۵۰–۱۷۹۶ قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵ معاصر خاندان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹ دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰ جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز نوشتارهای مرتبط نمایش این جعبه: نمایش بحث ویرایش سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش، کاخ داریوش بزرگ به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بن‌مایه‌های میان‌رودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی، از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگ‌نوشته بیستون زمان مناسبی را در اختیار تاریخ‌نگار می‌گذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را با تأیید دوبارهٔ خویشاوندی‌ش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌کند و به آرامی پیشینیان خود را نام می‌برد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، چیش‌پش و هخامنش. این تبارشناسی به شوندهای (دلایل) گوناگون زمان‌های درازی نادرست دانسته شده بود. زیرا در این سیاهه (فهرست) نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش فرمانروایی می‌کردند، یعنی کوروش بزرگ و کمبوجیه یکم به چشم نمی‌خورد. همین جریان موجب شده‌است که مفسران سنگ‌نوشته نسبت به نوشتارهای سنگ‌نوشته داریوش با شک و دو دلی نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگ‌نوشته تلاش داشته‌است برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود از نگاه آیندگان، تبارنامه‌ی خود را دست‌کاری کند. بر اساس نوشته‌های هرودوت، گل‌نوشتهٔ نبونید، پادشاه بابل، بیانیهٔ کورش بزرگ (استوانه کورش)، کتیبه بیستون داریوش یکم، و سنگ‌نوشته‌های اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این دودمان تا داریوش یکم، چنین بوده‌است: (لازم به گفتن است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ و نیز در شاخه فرعی جای تردید است). هخامنش ۱ چیش‌پش یکم ۲ کمبوجیه یکم ۳ کورش یکم ۴ کمبوجیه یکم شاخه اصلی: ۵ کوروش بزرگ (دوم) ۶ کمبوجیه دوم (فاتح مصر) ۷بردیا ۸ کوروش سوم ۹ کمبوجیه سوم شاخه فرعی: آریارمن (فرزند هخامنش) آرشام ویشتاسپ داریوش بزرگ (یکم) با بررسی کلی همهٔ بن‌مایه‌ها می‌توان به این گونه نتیجه گرفت. در یک‌چهارم نخست سده ششم پ. م، چیش‌پش، پسر هخامنش فرمانروایی پارس را به پسر بزرگ‌ترش آریارامنه داد، در حالی که پسر کوچک‌ترش، کوروش یکم به فرمانروایی انشان گماشته شد. پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش یکم، پسرش کمبوجیه یکم و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد. این رویدادها در میانهٔ سده ششم پیش از زادروز به رخ داد. در این دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به پیروی خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد. چندی پس، کوروش بزرگ بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های خاورمیانه را به تصرف خود در آورد. پس از او نیز کمبوجیه راه پیروزی‌های پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود. پس از مرگ کمبوجیه تاج شاهنشاهی به داریوش از شاخه فرعی هخامنشی می‌رسد. آنچه به دیده راستین می‌رسد، این است که داریوش در زمان زندگی پدر و پدربزرگش (آرشام پدربزرگش یا پسرش ویشتاسب، پدر داریوش)، و با هم‌رایی آنها، پادشاهی را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در آغاز فرمانروایی وی، بر اساس آگاهی‌های گل‌نوشته‌های یافته از پی ساختمان‌ها، این دو زنده بودند. کوروش بزرگ کمبوجیه بردیای دروغین (گوماته مغ) داریوش بزرگ (۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد) - ۳۶ سال حکومت خشایارشا (۴۸۶ تا ۴۶۶ پیش از میلاد) - ۲۰ سال حکومت اردشیر یکم (۴۶۶ تا ۴۲۳ پیش از میلاد) - ۴۳ سال حکومت خشایارشای دوم چهل و پنج روز حکومت سغدیانوس ۶ ماه حکومت داریوش دوم (۴۲۳ تا ۴۰۳ پیش از میلاد) - ۲۰ سال حکومت اردشیر دوم (۴۰۳ تا ۳۵۹ پیش از میلاد) - ۴۴ سال حکومت اردشیر سوم (۳۵۹ تا ۳۳۸ پیش از میلاد) - ۲۱ سال حکومت ارشک (شاه هخامنشی) (آرسس) (۳۳۸ تا ۳۳۶ پیش از میلاد) - ۲ سال حکومت داریوش سوم (۳۳۶ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) - ۶ سال حکومت هخامنش شاه انشان آریارمنه * فرماندار پارس کوروش یکم * شاه انشان آرشام * فرماندار پارس کمبوجیه یکم * شاه انشان ویشتاسپ شاهزاده کوروش دوم شاه ایران داریوش یکم شاه ایران کمبوجیه دوم شاه ایران گئومات بردیای دروغین آرتیستون شاهدخت آتوسا شاهدخت خشایارشا شاه ایران اردشیر یکم شاه ایران خشایارشای دوم شاه ایران سغدیانوس شاه ایران داریوش دوم شاه ایران آرسیتس شاهزاده پروشات شاهدخت بغابوخش شاهزاده اردشیر دوم شاه ایران آمستریس شاهدخت کوروش کوچک شاهزاده کوروش چهارم شاهزاده اوستن شاهزاده اردشیر سوم شاه ایران اچا شاهزاده رودوگونه شاهزاده آپاما شاهزاده سیسیگامبیس‏ شاهدخت آرشام شاهزاده ارشک شاه ایران پروشات دوم شاهدخت اخاشتره شاهزاده داریوش سوم شاه ایران اسکندر مقدونی شاه مقدونیه و ایران استاتیرای سوم شاهدخت پادشاهی کورش بزرگ درفش هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ با برآمدن پسر کمبوجیه، کوروش بزرگ، که به حق بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی دانسته می‌شود، تحول شگرفی رخ داد. وی در مدت تقریبأ بیست سال در طی لشکرکشی‌هایی ماد، لودیا و بابل، یعنی پادشاهی‌های پرآوازهٔ آن روز جهان و سرزمین‌های خاور پارس را فرمانبردار خویش ساخت و گسترهٔ جغرافیایی بزرگی تقریبأ به اندازهٔ خاورمیانهٔ امروزین را، از ترکیه و سواحل مدیترانه تا مرزهای هند و از استپ‌های روسیه تا اقیانوس هند، زیر سیطرهٔ خود درآورد.۲۲ هرودوت و کتزیاس، افسانه‌های باورنکردنی دربارهٔ زادن و پرورش کورش بزرگ (۵۲۹–۵۹۹ پ. م) بازگو کرده‌اند. اما آنچه از دیدگاه تاریخی پذیرفتنی است، این است که کورش پسر فرمانروای انشان، کمبوجیه اول و مادر او ماندانا، دختر ایشتوویگو پادشاه ماد می‌باشد. در سال ۵۵۳ پ. م. کوروش بزرگ، همهٔ پارس‌ها را علیه ماد برانگیخت. در جنگ بین لشکریان کوروش و ماد، چندی از سپاهیان ماد به کورش پیوستند و در نتیجه سپاه ماد شکست خورد.۲۳ پس از شکست مادها، کورش در پاسارگاد شاهنشاهی پارس را پایه‌گذاری کرد، پادشاهی او از ۵۲۹–۵۵۹ پ. م. است. کورش بزرگ که پادشاهی ماد را به دست آورد و برخی از استان‌ها را به وسیله نیروی نظامی پیرو خود ساخت، همان ت کشورگشایی را که هووخشتره آغاز نموده بود، ادامه داد. کورش بزرگ دارای دو هدف مهم بود: در باختر تصرف آسیای صغیر و ساحل دریای مدیترانه و همهٔ جاده‌های بزرگی که از ایران می‌گذشتند و به بندرهای آن می‌رسیدند و از سوی خاور، تأمین امنیت. در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پ. م. کورش بزرگ پادشاه ایران، بابل را شکست داد و آن سرزمین را تصرف کرد و برای نخستین بار در تاریخ جهان فرمان داد که هر کس در باورهای دینی خود و انجام آیین دینی خویش آزاد است، و بدین‌سان کورش بزرگ قانون سازگاری بین دین‌ها و باورها را پایه‌گذاری کرد و منشور حقوق بشر را بنیان نهاد. کورش به یهودیان دربند در بابل، امکان داد به سرزمین یهودیه باز گردند که شماری از آنان به ایران کوچ کردند.۲۴ گسترش کشور و سرزمین پس از آنکه تهاجم کیمیری‌های آناتولی، گردیوم پایتخت فریگیه را در سال ۶۷۶ پ. م ویران ساخت، لیدیه مهم‌ترین پادشاهی منطقه بود. سارد، پایتخت لیدیه، در حدود هفتاد کیلومتری کرانهٔ غربی ترکیه کنونی قرار داشته است. کرزوس افسانه‌ای بر لیدیه فرمان می‌راند و به سبب داشتن طلا و دادن هدیه‌های سخاوتمندانه به کاهنهٔ عبادتگاه دلفی مشهور شده بود. کرزوس پس از شنیدن پاسخ دو پهلوی دلفی که: «کرزوس پس از گذشتن از رود هالیس یک امپراتوری بزرگ را نابود خواهد کرد.» تشجیع شد که به ایرانیان حمله برد.۲۵ عمومأ، آغاز جنگ ایران ولیدیه را در سال ۵۴۷ پ. م دانسته‌اند. در جنگی که بین کورش بزرگ و کرزوس پادشاه لیدیه در گرفت، کورش در «کاپادوکیه» به کرزوس پیشنهاد کرد که پیرو پارس شود. کرزوس این پیشنهاد را نپذیرفت و جنگ بین‌شان آغاز گردید. سرانجام جنگ سختی در «پتریوم» پایتخت هیتی‌ها روی داد، در این نبرد نظم اسبان لیدیایی بر اثر بوی شترهای ایرانیان از هم گسیخت. کرزوس به سمت سارد فرار کرد و در آنجا بست نشست. کورش شهر را دوره کرد و کرزوس را دستگیر نمود. لیدیه گرفته شد و به عنوان یکی از استان‌های ایران به شمار آمد. هر چند باستانشناسان پس از هجده حفاری نتوانستند به ارگ کرزوس دست پیدا کنند، اما لایه‌های سوخته و پیکان‌های مانده از حملهٔ ایرانیان را یافتند.۲۶ کرزوس از این پس مشاور بزرگ هخامنشیان شد. پس از گرفتن لیدی، کورش متوجه شهرهای یونانی شد و از آنها نیز، تسلیم بی اما و اگر را خواست که یونانیان نپذیرفتند. در نتیجه شهرهای یونانی یکی پس از دیگری گرفته شدند. رفتار کوروش با شکست‌خوردگان در مردم آسیای صغیر اثر گذاشت.۲۷ کورش، گرفتن آسیای صغیر را به پایان رساند و سپس متوجه مرزهای خاوری شد. زرنگ، رخج، مرو و بلخ، یکی پس از دیگری در زمره استان‌های تازه درآمدند. کورش از جیحون گذر کرد و به سیحون که مرز شمال خاوری کشور بود، رسید و در آنجا شهرهایی سخت‌بنیاد، برای جلوگیری از یورش‌های مردم آسیای مرکزی ساخت. کورش در بازگشت از مرزهای خاوری، عملیاتی در درازای مرزهای باختری انجام داد. ناتوانی بابل، به واسطه بی‌کفایتی نبونید، پادشاه بابل و فشارهای مالیاتی، کورش را متوجه آنجا کرد. بابل بدون جنگ شکست خورد و پادشاه آن دستگیر شد. کورش در همان نخستین سال پادشاهی خود بر بابل، فرمانی بر اساس آزادی یهودیان از بند و بازگشت به کشور و دوباره‌سازی پرستش‌گاه خود در بیت‌المقدس پخش کرد. او دیگر بردگان را هم آزاد کرد، و به گونه‌ای برده‌داری را از میان برداشت. نام سرزمین‌های وابسته، در سنگ‌نوشته‌ای در آرامگاه داریوش که در نقش رستم می‌باشد، به تفصیل این گونه آمده‌است: ماد، خووج (خوزستان)، پرثوه (پارت)، هریوا (هرات)، باختر، سغد، خوارزم، زرنگ، آراخوزیا (رخج، افغانستان جنوبی تا قندهار)، ثته‌گوش (پنجاب)، گنداره (گندهارا) (کابل، پیشاور)، هندوش (سند)، سکاهوم ورکه (سکاهای فرای جیحون)، سگاتیگره خود (سکاهای تیزخود، فرای سیحون)، بابل، آشور، عربستان، مودرایه (مصر)، ارمینه (ارمن)، کته‌په‌توک (کاپادوکیه، بخش خاوری آسیای صغیر)، سپرد (سارد، لیدیه در باختر آسیای صغیر)، یئونه (ایونیا، یونانیان آسیای صغیر)، سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا: کریمه، دانوب)، سکودر (مقدونیه)، یئونه‌تک‌برا (یونانیان سپردار: تراکیه، تراس)، پوتیه (سومالی)، کوشیا (کوش، حبشه)، مکیه (طرابلس باختر، برقه)، کرخا (کارتاژ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر). مرگ کورش بزرگ در اثر یورش ماساژت‌ها که یک ایل ایرانی‌تبار و نیمه‌بیابان‌گرد و تیره‌ای از سکاهای آن سوی رودخانه سیردریا بودند، به شهرهای شمال شرقی ایران، مرزهای شمال خاوری شاهنشاهی ایران مورد تهدید قرار گرفت. کورش بزرگ، کمبوجیه را به عنوان شاه بابل برگزید و به جنگ رفت و در آغاز پیروزی‌هایی به دست آورد. تاریخ‌نویسان یونانی در داستان‌های خود مدعی شده‌اند که ملکه ایرانی‌تبار ماساژت‌ها، تهم‌رییش۲۸ او را به درون سرزمین خود کشاند و کورش در نبردی سخت، شکست خورد و زخم برداشت و بعد از سه روز درگذشت و این‌که پیکر وی را به پاسارگاد آوردند و به خاک سپردند. پس از مرگ کوروش بزرگ، فرزند بزرگ‌تر او کمبوجیه به شاهنشاهی رسید. امپراطوری بزرگ هخامنشیان که بنیانگذار آن کوروش بزرگ از نواده شاه انشان کیمن-کوروش یکم-کمبوجیه یکم بود در سازمان جهانی یونسکو به بزرگترین و اولین امپراطوری جهان طبق اسناد به ثبت رسیده است. البته گزنفون در کتاب خود مرگ کورش را طبیعی آن هم در پاسارگاد بیان می‌کند، همچنین تاریخ در مورد حجم این شورش اطلاعاتی به ما نمی‌دهد در ضمن باید توجه داشت که کورش در این زمان در سن بالایی قرار داشته و نیازی نبوده که پادشاه بزرگی چون کورش خود به میدان جنگ برود همان‌طور که در ۱۰ سال پایانی امپراطوری خود در هیچ جنگی حضور نداشته پس می‌توان این احتمال را در نظر گرفت که کورش سرکوبی این شورش را به یکی از سرداران خود سپرده باشد و خود به میدان جنگ نرفته باشد.۲۹ پادشاهی کمبوجیه تمدن‌های باستانی آسیای غربی میان‌رودان، سومر، اکد، آشور، بابل حتیان، هیتی‌ها، لیدیه ایلام، اورارتو، منائیان، ماد، هخامنشی امپراتوری‌ها / شهرها سومر: اوروک – اور – اریدو کیش – لاگاش – نیپور – اکد بابل – ایسین – اموری - کلدانی آشور: آسور، نینوا، نوزی، نمرود ایلامیان – شوش هوری‌ها – میتانی کاسی‌ها – اورارتو گاهشماری شاهان سومر شاهان ایلام شاهان آشور شاهان بابل شاهان ماد شاهان هخامنشی زبان خط میخی آرامی – هوری سومری – اکدی زبان مادی ایلامی اساطیر میان‌رودان انوما الیش گیل گمش – مردوخ نیبیرو جانشین کوروش بزرگ پسرش کمبوجیه بود. اگر چه کمبوجیه فرمانروایی را در سال ۵۳۰ پ. م آغاز کرد که سال نشستن او بر تخت بود، نخستین سال رسمی شاهی او مطابق با نظام تاریخگذاری ویژهٔ ایرانیان در بهار سال ۵۲۹ پ. م آغاز شد. بزرگترین دستاورد هشت سال سلطنت او فتح مصر در سال ۵۲۵ پ. م بود.۳۰ بر اساس یکی از داستان‌ها، کمبوجیه، هنگامی که قصد لشکرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور کشتن برادرش بردیا را داد. در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که به بردیا مانند بود، خود را به جای بردیا گذاشته و پادشاه خواند. بر اساس یکی دیگر از داستان‌ها، گئومات مغ با آگاهی از این که بردیا کیست، وی را کشته و سپس چون هم‌مانند بردیا بود، به تخت پادشاهی نشست. کتیبه سه زبانی خشایارشاه بر جرز غربی ایوان جنوبی کاخ تچر چگونگی مرگ کمبوجیه هنوز هم مبهم و رازآمیز است. تنها این را می‌دانیم که او در تابستان سال ۵۲۲ پ. م، در فاصلهٔ ژوئیه و اوت، درگذشته است. اما دربارهٔ مرگش گزارش‌های متفاوتی وجود دارد. بنا به کتیبهٔ داریوش اول، کمبوجیه «به مرگ خویش مرده است». این خود عبارتی گنگ و سؤال برانگیز است و روشن نیست که او به مرگ طبیعی درگذشته یا آنکه خود خویشتن را از پای درآورده است. بنا به نوشته‌های هرودوت و کتزیاس او به طور تصادفی بر ران خود زخمی وارد آورد و از آن زخم مرد.۳۱ کمبوجیه در بازگشت از مصر مرد؛ ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه خویشاوندان می‌دانند اما روشن است که وی در راه بازگشت از مصر مرده‌است ولی شوند (دلیل) آن تا کنون ناگفته به جای مانده‌است. پس از مرگ کمبوجیه کسی وارث پادشاهی هخامنشیان نبود. بر اساس گفته‌ای کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های خاوری شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید، دستور کشتن بردیا را داد. مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ پ. م. شخصی به نام گوماته مغ خود را به دروغ بردیا و شاه ایران نامید. چون مردم بردیا دوست داشتند و به پادشاهی او راضی بودند و از سویی هیچ‌کس از راز کشتن بردیا آگاه نبود، دل از پادشاهی کمبوجیه برداشتند و پادشاهی بردیا (گئوماتا) را با جان و دل پذیره شدند و این همان خبرهایی بود که در سوریه به گوش کمبوجیه رسید و سبب خودکشی او شد. برخی از تاریخ‌نگاران نیز، کشته شدن بردیا را کار گئومات می‌دانند. در نوشتارهای تاریخی از وی به عنوان بردیای دروغین یاد شده‌است. در کتیبه بیستون نزدیک کرمانشاه، گوماته‌ی مغ زیر پای داریوش بزرگ نشان داده شده‌است. داریوش شاه که از سوی کورش بزرگ به فرمانداری مصر برگزیده شده بود، پس از دریافتن این رخداد به ایران می‌آید و بردیای دروغین را از پای درآورده، به تخت می‌نشیند. کارهای گوماته مغ سبب سؤظن درباریان هخامنشی شد که سرکردهٔ آنان داریوش، پسر ویشتاسب هخامنشی بود. هفت تن از بزرگان ایران که داریوش بزرگ نیز در شمار آنان بود، توسط یکی از ن حرم‌سرای گئوماتا که دختر یکی از هفت سردار بزرگ ایران و موفق به دیدن گوش‌های بریده او شده بود، پرده از کارش برکشیدند و روزی به کاخ شاهی رفتند و نقاب از چهره‌اش برگرفتند و با این خیانت بزرگ، او، برادرش و دوستان او را که به دربار راه یافته بودند، نابود کردند و به فرمانروایی هفت‌ماهه او پایان بخشیدند. پادشاهی داریوش بزرگ سنگ‌نبشته بیستون در کرمانشاه مهمترین متن تاریخی در دوران هخامنشیان کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانای شوش کتیبه سه زبانه خشایارشا در ترکیه داریوش بزرگ (داریوش یکم) (۵۴۹–۴۸۶ پ. م) سومین پادشاه هخامنشی (پادشاهی از ۵۲۱ تا ۴۸۶ پ. م). فرزند ویشتاسپ (گشتاسپ) بود. ویشتاسپ، فرزند آرشام و آرشام پسر آریارمنا بود. ویشتاسپ پدر او در زمان کورش، ساتراپ (استان‌دار) پارس بود. داریوش در آغاز پادشاهی با دردسرهای بسیاری روبرو شد. دوری کمبوجیه از ایران چهار سال به درازا کشیده بود. گئومات مغ هفت ماه خود را به عنوان بردیا، برادر کمبوجیه بر تخت نشانده و بی‌نظمی و هرج و مرج را در کشور گسترش داده بود. در بخش‌های دیگر کشور هم کسان دیگر به دعوی این که از دودمان شاهان پیشین هستند، پرچم استقلال برافراشته بودند. گفتاری که از زبان داریوش در کتیبه بیستون از این رویدادها آمده، جالب است و سرانجام همه به کام او پایان یافت. داریوش این پیروزی‌ها را در همه جا نتیجهٔ خواست اهورامزدا می‌داند، می‌گوید: «هرچه کردم به هر گونه، به خواست اهورامزدا بود. از زمانی که شاه شدم، نوزده جنگ کردم. به خواست اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و ۹ شاه را گرفتم. سرزمین‌هایی که شوریدند، دروغ آن‌ها را شوراند. زیرا به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا این کسان را به دست من داد و با آن‌ها چنان‌که می‌خواستم، رفتار کردم. ای آن که پس از این شاه خواهی بود، با تمام نیرو از دروغ بپرهیز. اگر اندیشه کنی: چه کنم تا کشور من سالم بماند، دروغگو را نابود کن.». پزشکی به نام دموک دس که در دستگاه اری‌تس بود و دربند به زندان داریوش افتاده بود، هنگامی که زخم آتوسا دختر کورش و زن داریوش را درمان می‌کرد، او را واداشت که داریوش را به لشکرکشی به سرزمین یونان ترغیب کند. باید خاطرنشان ساخت که این پزشک، یونانی بود و داریوش او را از بازگشت به کشورش محروم کرده بود. دموک‌دس به ملکه گفته بود که خود او را به‌عنوان راهنمای گرفتن یونان به داریوش بشناساند و بگوید که شاه با داشتن چنین راهنمایی، به خوبی می‌تواند بر یونان چیره شود. این پزشک یونانی خود را به همراه گروهی از پارسیان به یونان رساند و در آن جا به خلاف خواستهٔ داریوش، در شهر کرتن که میهن راستین او بود، ماند و دیگر به ایران نیامد و گروه پارسی که برای آشنا شدن با روزگار یونان و فراهم کردن زمینهٔ گرفتن آن دیار رفته بود، بی‌نتیجه به میهن بازگشت. داریوش پس از فرو نشاندن شورش‌های درونی و سرکوبی شورشیان، دستگاه‌های کشوری و دیوانی منظمی درست کرد که براساس آن همهٔ کشورها و استان‌های پیرو شاهنشاهی او بتوانند با یکدیگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط و از دیدگاه سازمان اداری هماهنگ باشند. لشکرکشی داریوش به اروپا: در زمان‌های گوناگون تاریخی ایل‌های آریایی سکاها در بخش‌های گوناگون سرزمین پهناوری که از ترکستان تا کنارهٔ دانوب، در مرکز اروپا امتداد داشت، جای گرفته بودند. به طور کلی از دید شهرنشینی در پایهٔ پایینی بوده‌اند. هرودت در گفتار یورش داریوش به سکاییه نوشته‌است که سکاها از جنگ با او دوری کردند و به درون سرزمین خود پس کشیدند و چون بیابان پهناوری در پیش پای آنها بود، آن قدر داریوش را به‌دنبال خود کشیدند که او از ترس پایان خوراک بر آن شد به ایران برگردد. اما با اینکه در این یورش، پیروزی شاهانه‌ای به دست نیاورد، سکاها را برای همیشه از یورش به ایران و ایجاد دردسر برای مردم شمال این آب و خاک منصرف ساخت. گرفتن هند: داریوش متوجه پنجاب و سند شد. در سال ۵۱۲ پ. م. ایرانیان از رود سند گذشتند و بخشی از سرزمین هند را گرفتند. داریوش فرمان داد تا کشتی‌هایی بسازند و از راه دریای عمان به پنجاب و سند بروند. این دو سرزمین زرخیز و پرثروت برای ایران آن روز بسیار مهم بود. این چیرگی پارسیان در تاریخ هند، آغاز دوران تازه‌ای گردید و سرنوشت هند را دگرگون ساخت. داریوش جانشین خود را برگزید و هنگامی که آخرین زمینه چینی‌های خود را برای جنگ مصر و یونان می‌دید پس از ۳۶ سال پادشاهی درگذشت. این رویداد در سال ۴۸۶ پ. م. بوده‌است. آرامگاه داریوش یکم در چهار هزار و پانصد متری پارسه، در نقش رستم است. در زمان او مرزهای سرزمین‌های شاهنشاهی ایران از یک سو به چین و از سوی دیگر به درون اروپا و آفریقا می‌رسید. وضع اجتماعی و اقتصادی در دوره هخامنشی اقتصاد هخامنشیان با توجه به موقعیت جغرافیایی آنها و کمبود آب در ایران بیشتر بر پایهٔ اقتصاد تجاری بود. سرزمین هخامنشیان به عنوان واسطه کالاهای ترانزیتی بین سه قارهٔ آسیا، اروپا و آفریقا عمل می‌نمود و از این راه درآمد سرشاری نصیب شاهنشاهان هخامنشی می‌شد. در دورهٔ هخامنشیان تجارت اهمیت به سزایی دشت. جنبهٔ محلی تجارت عبارت بود از مبادلهٔ کالا بین مردم ده نشین و کوچ نشین. ضمنأ بین ایالات مترقی حکومت و کشورهای همسایه نیز تجارت اشیای زینتی و همچنین منسوجات و بعضی از فراورده‌های کشاورزی، از قبیل غلات و خرما رواج داشت. این تجارت در شاهراه‌های بزرگی که در جهات متفاوت کشور با یکدیگر تقاطع داشتند انجام می‌شد.۳۲ در عهد هخامنشی نخستین قدم‌ها در تنظیم اقتصاد ملی برداشته شد. دولت مالیاتی وضع کرد که از املاک، مزارع، باغ‌ها، احشام و معادن گرفته می‌شد. نوعی مالیات متعلق به زمین وجود داشت که کاملأ شبیه مالیات بر مصنوعات صنعتی بود. عوارضی بر رصیف‌های بنادر وضع کرده بودند. مالیاتی که توسط عمال جمع‌آوری می‌شد، در صندوق ایالات گرد می‌آمد و سپس به خزانه ارسال می‌شد. از زمان ایجاد شاهنشاهی هخامنشی، جهان در عصر اقتصادی مساعدی قدم گذاشته بود. روابط تجارتی بین نواحی که سابقاً وجود نداشته – مثلاً بین بابل و یونان- ایجاد شد و توسعه یافت. بر اثر احتیاج به محصول، نرخ منافع (بهره)، مانند بهای جنس افزوده شد، به استثنای اجناسی که حمل آنها مشکل بود مانند گاو، به عکس بهای زمین در ایران و یونان پائین آمد.۳۳ در زمینه مناسبات ارضی اسناد موجود نشان می‌دهند که نظام مالیاتی براساس مسّاحی دقیق زمین‌ها تعیین می‌شد و به نسبت پر آبی و کم آبی منطقه و حاصل‌خیزی زمین، تغییر می‌کرد. چنان‌که متذکر شدیم، آبیاری مصنوعی چه به وسیله ایجاد قنات‌ها یا بستن آب‌بندها- و به اصطلاح امروز سدها- در بالا بردن سطح درآمد کشاورزان به ویژه دولت اهمیت داشت. مالکان زمین‌ها، اگر صاحبان قنات‌ها نبودند می‌توانستند با دادن آب‌بها از آن استفاده کنند و در مواقع کم بارانی و پائین رفتن سفرهٔ آب‌های زیرزمینی و در نتیجه کم شدن آب قنات‌ها و حتی خشک شدن موقتی آنها، از میزان مالیات زمین کاسته می‌شد. در سراسر متصرفات آسیایی هخامنشیان سد و قنات دو عامل عمده کشاورزی بود که اولی، یعنی سدها را، جز در مناطق کنار رودخانه‌های کوچک محلی، دولت می‌ساخت و در اختیار داشت و احتمال دارد که در دوره مورد بحث ما کمک‌هایی نیز به کشاورزان در جهت ایجاد قنوات و آب‌بندهای محلی صورت می‌گرفت. در همه ممالک به کارهای عام‌المنفعه- که استعداد تولیدی را افزون می‌کرد- اقدام نمودند. حفر قنوات زیرزمینی، که در ایران و بعضی نواحی کم آب دارای اهمیت اساسی است، کاری است که در زمان شاهان هخامنشی تحقق یافت. باید قبول کرد که در آن زمان، در شاهنشاهی هخامنشی به خشک کردن باتلاق‌ها می‌پرداختند، زیرا یونانیان این کار را در همان عصر انجام می‌دادند. کشاورزی توسعه یافت، و بر اثر جنگها، خارجیان نباتات سودمند و ایران را شناختند و در کشور خود کاشتند. در درجه اول آنها اسپست قرار داشت که به وفور در دره‌های ماد به عمل می‌آمد، و خوراک عالی اسبان به شمار می‌رفت. جنگهای مادی آن را برای تغذیه سواره نظام پارس به یونان برد، و مردم آن کشور کاشت آنرا اقتباس کردند. در نتیجه همان جنگها خروس، کبوتر سفید و طاوس- که بومی آسیا هستند- به اروپا حمل شدند.۳۴ کورش در دوران زمامداری خود، از ت اقتصادی و اجتماعی عاقلانه‌ای که کمابیش بر اساس خواسته‌های کشورهای وابسته بود، پیروی می‌کرد او تمامی زمین‌های قابل کشت را دقیقأ مساحی نمود و در اختیار مردمان تهیدست قرار داد، حفر قنوات زیرزمینی نیز از دیگر اقدامات اساسی او و جانشینانش بود.۳۵ از این سخن او که می‌گوید: «رفتار پادشاه با رفتار شبان تفاوت ندارد، چنان‌که شبان نمی‌تواند از گله‌اش بیش از آنچه به آنها خدمت می‌کند، بردارد. همچنان پادشاه از شهرها و مردم همان‌قدر می‌تواند استفاده کند که آنها را خوشبخت می‌دارد.» و نیز از رفتار و ت همگانی او، به خوبی پیداست که وی تحکیم و تثبیت پادشاهی خود را در تأمین خوشبختی مردم می‌دانست و کمتر به دنبال زراندوزی و تحمیل مالیات بر کشورهای وابستهٔ خود بود. او در دوران کشورگشایی نه تنها از کشتن و کشتارهای وحشتناک خودداری کرد بلکه به باورهای مردم احترام گذاشت و آنچه را که از کشورهای شکست‌خورده ربوده بودند، پس داد. «بر اساس تورات، پنج هزار و چهار سد ظرف طلا و سیم را به بنی‌اسراییل می‌بخشد، پرستش‌گاه‌های مردم شکست‌خورده را می‌سازد و می‌آراید.» و به گفتهٔ گزنفون، رفتار او به گونه‌ای بوده که «همه می‌خواستند جز خواستهٔ او چیزی بر آنها حکومت نکند.» کمبوجیه با آنکه از کیاست کورش بهره‌ای نداشت و از ت آزادهٔ وی پیروی نمی‌کرد، در دوران توانمندی خود به گرفتن مالیات از مردم شکست‌خورده نپرداخت، بلکه مانند کورش بزرگ به گرفتن هدیه‌هایی چند قانع بود.۳۶ اما از دورهٔ خشایارشا به بعد به واسطهٔ عدم لیاقت شاهنشاهان هخامنشی وضع اقتصادی هخامنشیان دچار رکود شد و مالیات بومیان ساکن ایران را خرد می کردفزونی پی در پی خراج و آزمندی مأموران هخامنشی که دو عامل برجسته بودند، مانع پیشرفت و گسترش کشاورزی و آبیاری، داد و ستد و بازرگانی و تولید فراورده‌های دست ساخته می‌شد که همه از ویژگی‌های روزگار آغازین و پر آرامش شاهنشاهی هخامنشی از دورهٔ کورش تا خشایارشا بودند و مایهٔ رونق و بهره جویی بسیاری از مردم می‌شدند.۳۷۳۸ طبقات اجتماعی به سبب فقدان منابع سودمند، مطالعهٔ طبقات اجتماعی در ایران باستان بسیار دشوار است. بلند پایگان بزرگ شاهنشاهی، مانند ساتراپ‌ها، اعضای شورای شاهنشاهی، اعضای دیوان عالی کشور و به ویژه سرداران، متعلق به طبقهٔ شاه بودند. اسناد، به ویژه الواح خزانهٔ دربار تخت جمشید، در زیر این طبقهٔ حاکم سه طبقهٔ اجتماعی را از هم متمایز می‌کند.۳۹ ۱- نخستین طبقهٔ پارسیان یا به طور کلی ایرانیان بودند که به ایلامی Shalup گفته می‌شدند. هالک این واژه را gentlemen ترجمه کرده است. چون ظاهرأ شمار این‌ها زیاد بود، بهترین معادل این اصطلاح آزادان» است یا شاید «شهروندان کامل». در هر حال این طبقه در درون خود لایه‌های گوناگونی داشت. ۲- در اواح خزانه برای طبقهٔ دوم نه یک واژهٔ ایلامی که یک واژهٔ فارسی باستان به کار رفته است، یعنی gardhya که لفظأ به معنای «خانگیان» یا «چاکران» است. در بسیاری موارد این لفظ به معنای «کارگر» است و در اسناد مذکور به هزاران کارگر در دربار اطلاق می‌شود؛ به خصوص بر کارگران نیمه آزاد یا موظفان اجباری. آن‌ها را باید از نظر اجتماعی «نیمه آزادان» نامید. آن‌ها معمولأ برای مدتی به کار اجباری فراخوانده می‌شدند. این نکته را داندامایف به استناد اسناد بابلی نشان داده است. ۳- طبقهٔ سوم که در اسناد با کلمهٔ اسلامی Libap نشان داده شده است خادم‌ها بودند. شمار اینان به مراتب کمتر از آزادان و نیمه آزادان بود. جیرهٔ غذایی این دسته در واقع دو سوم جیرهٔ معمول یک کارگر سادهٔ نیمه آزاد بوده است. دربار بردگان بسیار کمی در اختیار داشت و بردهٔ زن اصلأ. در اسناد مختلف در برابر هر صد نفر کارگر زن یا مرد تنها به یک برده بر می‌خوریم. در اصل بردگان همان جایگاه اجتماعی را داشتند که اسیران جنگی. اما آنچنان که پیداست، ناظران پارسی «برده دار» نبوده‌اند. بیش تر می‌شود چنین استنباط کرد که برای رسیدن به بازده بیشتر از شیوهٔ پرداخت جیرهٔ بیشتر استفاده می‌شد که در ظاهر نتیجهٔ آن هم مطلوب بوده است.۴۰ اوزان و مقادیر هنگامی که پارس‌ها در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد به انزان آمدند، اوزان و مقدیر ایلامیان بومی را گرفتند، که این‌ها بیشتر آن را از بین‌النهرین به ارث برده بودند. پارس‌ها به اوزان و مقادیر ایلامی‌ها نامی پارسی دادند و واحدهای تازه‌ای به آن افزودند. سپس داریوش آن‌ها را تبدیل به معیارهای هخامنشی کرد. از ادارهٔ اوزان و مقادیر داریوش چند وزنه از دیوریت سبز بر جای مانده است.۴۱ اطلاعات مربوط به وزن، بر همهٔ وزنه‌ها در سطر اول می‌آید و مربوط می‌شود به واحد پارسی، کرشَه، که در واقع به معنی وزن است. کرشَه به وزن ۸۳ و یک سوم گرم در سراسر فرمانروایی تا به مصر رواج داشت. کرشَه برابر با ده شِکِل (۸ و یک سوم گرم) بابلی بود. بزرگترین واحد، تالان، برابر با ۶۰ مینه یا پوند (۱/۳۰ کیلوگرم) بود. اصطلاح پارسی آن بر جای نمانده است. پارس‌ها برای اندازه‌گیری طول از ذراع ایلامی استفاده می‌کردند که به فارسی باستان اَرَشنیش (فارسی جدید اَرَش) خوانده می‌شد و با واژه روسی arshinهم خانواده است. فریدریش کرفتر این واحد اندازه‌گیری را بر پایهٔ اندازه‌های کاخ‌های تخت جمشید دقیقأ ۳۶/۵۱ سانتی‌متر محاسبه کرده است. با این همه، پارس‌ها یک واحد اندازه‌گیری خودی نیز پدیدآوردند که آرش شاهی نامیده می‌شد و احتمالأ به داریوش باز می‌گردد. آرش شاهی دو پا طول داشت، یعنی ۴۸/۶۸ سانتی‌متر.۴۲ پیمانه (کِیل) در زندگی اقتصادی هخامنشی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، چون در آن روزگار بیش تر مواد خوراکی را به جای وزن کردن، اندازه می‌گرفتند. پیمانهٔ پایه، پیمانهٔ بسیار کهن بین‌النهرینی قَه بود، که تورو-دانژَن ۹۷/۰ لیتر محاسبه کرده است. واژهٔ فارسی باستان برای آن دَثویَه به معنی یک دهم بود. یعنی یک دهم پیمانهٔ ایرانی گریوَه (جریب) که معادل بار بین&zwnj

برده‌داری در بندگی بودن اختیاری و یا غیر اختیاری یک شخص در دست شخص دیگر است. نظام برده‌داری در مرحله تلاشی کمون اولیه و بر شالودهٔ ازدیاد عدم تساوی اقتصادی که خود ثمره پیدایش مالکیت فردی بود، شکل گرفت. دولت برای نخستین بار در دوران بردگی پدید می‌شود. بردگی نخست در مصر باستان، در بابل، در آشور و در چین و هندوستان پدید گشت ولی در یونان و روم باستان به شکل کلاسیک خود تکامل حاصل کرد. در شرق و از آن جمله در ایران باستان بردگی بیشتر خصلت پدر شاهی و خانوادگی داشت. دو طبقه اصلی این صورت بندی اجتماعی - اقتصادی بردگان و برده داران بودند. طبقات میانه نظیر خرده‌مالکان و پیشه‌وران و عناصر وازده و بدون طبقه که از مالکین کوچک ورشکسته ولی غیر برده تشکیل می‌شدند نیز وجود داشتند. شالوده مناسبات تولیدی در این دوران عبارتست از مالکیت برده دار بر وسائل تولید و بر برده. برده به عنوان شیء قابل خرید و فروش بود و برده دار صاحب جان برده نیز بود. برده داران به اقشار مختلف نظیر مالکان بزرگ زمین، صاحبان کارگاه‌ها و سوداگران می‌گفتند. در شرایط کار عده عظیم بردگان وارزانی بی نهایت آن‌ها، علی‌رغم وسائل بسیار ابتدایی، اضافه محصولی به دست می‌آمد که خود امکان نسبتاً بیشتری (نسبت به کمون اولیه) برای رشد وسائل تولید و پیدایش علوم و هنر فراهم می‌ساخت. ولی پس از رشد معین که خود قرن‌ها به طول انجامید نیروهای تولیدی دیگر در چارچوب روابط تولیدی بردگی نمی‌توانست تکامل یابد. بر اثر تشدید تضادهای طبقاتی که قیام‌های بزرگ بردگان نمونه آنست شالوده برده داری متزل شد. به جای دوران برده داری صورت بندی اجتماعی اقتصادی دیگر که آن هم بر شالوده استثمار و استعمار بود دوران فئودالیسم - مستقر شد که به نوبه خود و به نسبت دوران قبل مترقی تر بود و میدان وسیع تری برای رشد نیروهای تولیدی پدیدار شد. اگر چه صورت بندی اجتماعی - اقتصادی بردگی به مثابه یک مرحله تاریخی تکامل اجتماعی از بین رفت ولی وجود برده به شکل‌های مختلف در دوران فئودالیسم حتی تا زمان ما نیز باقی ماند. مثلاً تا یکصد سال پیش در ایالات متحده آمریکا و یا در برخی سرزمین‌های مستعمره تا قرن بیستم.  تبیین برده‌داری ماسای‌های آفریقای شرقی به اسیران خود امان نمی‌دهند . علت آنچنان که راتزل می‌گوید این است که این قوم گله دار هیچ امکان فنی استفاده از کار برده‌وار را ندارند . اما در همسایگی شان واکامباها که کشاورز هستند قادر به استفاده از کار برده‌وارند و بنابراین از کشتن اسرای شان چشم می‌پوشند و آنها را به بردگی می‌گمارند . پس ظهور برده داری مستم رسیدن به درجه ی معینی از تکامل نیروهای اجتماعی است و درجه‌ای که به بهره کشی از کار برده اجازه می‌دهد . برده داری یک رابطهٔ تولیدی است که ظهور آن بیانگر آغاز تقسیم جامعه به طبقات است، جامعه‌ای که تا آن هنگام تقسیمات دیگری را به جز تقسیم جنسیتی و سن نشناخته‌است . ۱ انواع برده داری 1-برده به عنوان دارایی: این نوع برده داری فرم اصلی برده داری است که بردگان به عنوان دارایی مالکانشان تلقی و خرید و فروش می شوند. 2-بیگاری کشیدن: در این نوع برده داری فردی نیروی کارش را به رایگان در برابر یک بدهی عرضه می کند. مدت زمان این نوع برده داری ممکن است مشخص نباشد و حتی کودکان به دلیل بدهی والدینشان به بردگی مجبور گردند. این نوع برده داری امروزه رایجترین شکل است. 3- نیروی کار اجباری: این نوع از برده داری زمانی رخ می دهد که فرد مجبور می گردد علارغم میلش تحت خشونت یا مجازات ارباب خود و با محدود گشتن آزادی های شخصی اش به کار بپردازد. 4- ازدواج اجباری: این نوع برده داری زمانی است که یک یا هر دو طرف مجبور به ازدواج علارغم میل خود می گردند. این شکل از برده داری هنوز در جنوب و شرق آسیا و آفریقا قابل مشاهده است.۲ شایان ذکر است که در بسیاری از انواع برده داری، بخصوص در برده داری نوع اول سوء استفاده ی جنسی از بردگان به اشکال گوناگون رایج است. برده‌داری در ادیان نوشتار اصلی: برده‌داری در ادیان در عصر ادیان ابراهیمی و به‌ویژه در سه دین آخر یعنی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) برده‌داری وجود داشته‌است. یکی از اسامی خداوند رب است که در مقابل عبد یا بنده قرار دارد، دو نوع بندگی وجود دارد یکی بندگی برده‌ای برای صاحب خود و دیگری بندگی برای پروردگاری که در جایگاه ارباب آسمانی قرار دارد. در فارسی برای بردهٔ زن کنیز و برای برده مرد غلام اطلاق می‌شود، برده به مثابه کالایی که حقوق انسانی ندارد قابل خرید و فروش است، یک ارباب می‌تواند کنیز خود را در اختیار مرد دیگری بگذارد تا آن مرد از وی کام جنسی برگیرد، بردگانی که از اربابان زمینی خود می‌گریزند همواره در احادیث از قول محمد مطرود هستند. مسلمانان به استناد صریح آیه ۲۴ سوره نساء و آیات دیگر قرآن در جنگ با کفار حق و اجازه آن را از الله دارند که ن کفار را به اسارت و به بردگی (کنیزی) برگیرند. نگاه اجمالی به آیات قرآن نیز این امر را روشن می سازد.پیامبر اسلام نیز با عمل به این آیه قرآنی در جنگها و غزوات (جنگهایی که خود پیامبر در آنها شرکت داشتند) نی را به کنیزی و همسری در اختیار گرفت. ریحانه دختر عمرو بن جنانه از طایفه بنی عمرو بن قریظه یکی از آن ن محمد بود که در جنگ با بنی قریظه شوهر، برادر و پدر خود را مسلمانان کشت و او را برای همسری در اختیار گرفت


بهترین لینک

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی بود گه از وی به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران یاد شده است.» اعتصامی از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر ایرانی بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. او در بیست‌وهشت سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد. پروین بعد از جدایی از همسرش مدتی در کتاب‌خانهٔ دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود. پروین قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن سی‌وپنج سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه، در آرامگاه خانوادگی‌اش، به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نام‌گذاری شده است. تنها اثر چاپ و منتشر شده از پروین، دیوان اشعار اوست؛ که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده می‌شود. پروین بیشتر به دلیل به کار بردن سبک شعر مناظره در شعرهایش، معروف است. شعرهای پروین قبل از چاپ به عنوان کتاب، در مجله بهار و «منتخبات آثار» از هشترودی و «امثال و حکم» از دهخدا، چاپ می‌شدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او، باعث شد تا این کتاب برای چاپ‌های بعدی آماده شود. پروین اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. مضامین و معانی اشعار پروین، توصیف‌کننده دلبستگی عمیق وی به پدر، استعداد و شوق فراوان او به آموختن دانش، روحیه ظلم‌ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است. اشعار پروین اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالی‌اند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر پروین از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر به صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی مشهور کرده است. این مناظره‌ها نه تنها میان انسان‌ها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیاء – از قبیل سوزن و نخ – نیز اتفاق می‌افتد و پروین در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت‌بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، استفاده بسیار کرده است  منبع‌شناسی دربارهٔ زندگی پروین اعتصامی، کتاب‌های فراوان، آثار و مقالات مختلفی آمده‌است. این آثار در طی سال‌های پس از مرگش و همچنین قبل از آن، توسط افراد مختلفی نوشته شده است. ۲ منابع دست اول برای شناخت زندگی پروین اعتصامی، کتاب‌ها و اسناد منتشر شده از خانواده و نزدیکان اوست که از میان آن‌ها می‌توان به «تاریخچه زندگانی پروین اعتصامی» اثر ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین، اشاره کرد. از دیگر منابع دست اول، می‌توان به کتاب «مجموعه مقالات و قطعات و اشعار» اشاره کرد که یک سال پس از مرگ پروین نوشته و در سال ۱۳۲۳، برای نخستین بار چاپ شده است. ۳ همچنین به دلیل این‌که شعرهای پروین در قالب مناظره و با زبانی صمیمی و کودکانه هستند، نویسندگانی مانند مهناز بهمن که نویسنده برای گروه سنی کودک و نوجوان هستند، زندگانی پروین را در قالب کتاب نوشته‌اند. ۴ منابع دیگر برای شناخت زندگانی پروین عبارتند از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ۵ اثر علی‌اصغر دادبه، با چراغ و آینه اثر محمدرضا شفیعی کدکنی ۶ و «دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان» ۷ اثر قاسم قالیباف؛ که فقط در بخش‌هایی از خود به شرح زندگی پروین پرداخته‌اند. مقالات زیادی نیز در مورد شرح زندگی پروین وجود دارد نظیر مقاله پروین اعتصامی نوشته غلامعلی حداد عادل است که در دانشنامه جهان اسلام منتشر شده است. ۳ همچنین مقدمه‌هایی که برای دیوان پروین اعتصامی نوشته شده‌اند نیز بخش‌هایی از زندگی‌نامه وی را نگاشته‌اند که از مقدمه‌های مشهور دیوان پروین، می‌توان به مقدمهٔ چاوش اکبری برای چاپ سوم ۸ و مقدمهٔ انتشارات اقبال در چاپ‌های بعدی ۲ اشاره کرد. زندگی‌نامه کودکی و خانواده عکسی از ۶ سالگی پروین، ۱۲۹۱ هجری شمسی پروین اعتصامی با نام اصلی «رخشنده» در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی، مطابق با ۱۵ مارس ۱۹۰۷، در تبریز زاده شد. ۱ او فرزند یوسف اعتصامی، ۹ نویسنده و مترجم معاصر ایرانی ۷ و اخترالملوک اعتصامی ۱۰ است. اخترالملوک اعتصامی دختر عبدالحسین مقدّم العداله، از شاعران دوره قاجاریه و متخلص به «شوری»، ۱۱ بود. ۱۲ او تخلص «پروین» را برای خود انتخاب کرد؛ که تا آن زمان نامی مرسوم برای دختران نبود. ۳ بعدها پروین نام خود را از رخشنده به پروین تغییر داد؛ چنان‌چه در شناسنامه‌اش مشاهده می‌شود. ۱۳ پروین بعدها مجبور شد در شعری، توضیح بدهد که پروین، نامی دخترانه است: مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضلاین معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست ۳ پروین آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود به نام‌های ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت. ۱۴ یوسف اعتصامی، در سال ۱۳۲۸ هجری قمری به عنوان نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. به همین دلیل در سال ۱۲۹۱ هجری شمسی در هنگامی که پروین ۶ سال داشت، به همراه خانواده‌اش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. ۱۱ پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و پس از آن به مدرسه آمریکایی ایران کلیسا (به انگلیسی: Iran bethel) رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به پایان رسانید. او در تمام سال‌های تحصیلش از دانش‌آموزان ممتاز بود و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او هم‌زمان با تحصیل، شعر نیز می‌سرود. ۱۴ اشعار کودکی و نوجوانی تصویری از شناسنامه پروین اعتصامی مهناز بهمن می‌نویسد نخستین شعرهای پروین اعتصامی در هفت سالگی بوده است و برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی (۱۱ تا ۱۴ سالگی) او هستند. از کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه‌های یادگیری به او کمک می‌کرد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران مانند سعدی یا حافظ را به او می‌داد تا بر اساس آن شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد و یا قافیه‌ای نو برایش پیدا کند. همین تمرین‌ها و تلاش‌ها زمینه‌ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آن آشنا شود و در سرودن شعر تجربه کسب کند. همچنین پدرش گاهی قطعه‌هایی زیبا و لطیف از کتاب‌های خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و عربی) جمع می‌کرد و پس از ترجمه آن‌ها به فارسی، پروین را تشویق می‌کرد تا آن را به صورت شعر درآورد. برای نمونه، یوسف اعتصامی شعر «قطرات سه‌گانه» از تریللو را ترجمه و در مجله بهار چاپ کرد. سپس پروین با الهام از این سروده، شعرهای «گوهر و اشک» و «دو قطره خون» ۱۵ را سرود. ۱ ۱۶ از معروف‌ترین شعرهایی که او در این سنین سروده است می‌توان به شعرهای گوهر و سنگ، ای مرغک، اشک یتیم، کودک آرزومند، صاعقه ما ستم اغنیاست، سعی و عمل و اندوه فقر اشاره کرد. ۱۶ به نوشته بهمن، شعرهایی که پروین در سنین کودکی می‌سرود بیشتر دارای محتوایی کودکانه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او در ۸ سالگی، مناظره‌ای بین «نخود و لوبیا» است: ۱۷ نخودی گفت لوبیایی راکز چه من گردم این چنین، تو دراز؟ گفت: ما هردو را بباید پختچاره‌ای نیست، با زمانه بساز متن مربوطه در ویکی‌نبشته: مناظرهٔ کامل نخود و لوبیا یا شعری دیگر، مناظره‌ای بین «سیر و پیاز» است: ۱۷ سیر یک روز طعنه زد به پیازکه تو مسکین چه‌قدر بدبویی گفت:از عیب خویش بی‌خبریزان ره، از خلق عیب می‌جویی متن مربوطه در ویکی‌نبشته: مناظرهٔ کامل سیر و پیاز پروین شعرهایش را در حضور شاعران و دانشمندانی مانند علی اکبر دهخدا، ملک‌الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی که از دوستان یوسف اعتصامی بودند و بعضی اوقات به خانه‌او می‌آمدند، می‌خواند و مورد تشویق آن‌ها قرار می‌گرفت. ۱۸ پروین اعتصامی در هجده سالگی فارغ‌التحصیل شد. او در تمام دوران مدرسه‌اش دانش آموزی ممتاز بود البته قبل از ورود به مدرسه فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدر آموخت. او حتی می‌توانست داستان‌های مختلفی را به زبان انگلیسی بخواند. ۱۹ او به دانستن علاقه داشت و سعی می‌کرد در حد توان خود از همه‌چیز آگاهی پیدا کند؛ به همین دلیل در مدرسه قبلی‌اش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس می‌کرد. ۱۹ شولر، رئیس مدرسهٔ آمریکایی، پروین را در یادگیری دروس بسیار مشتاق توصیف می‌کند. او همچنین می‌گوید که پروین در طول زمان تحصیلاتش، با دختری آمریکایی به نام «هلن کالینز» مکاتبه داشته؛ و این مکاتبه را تا آخر عمر ادامه داده است. ۲۰ سخرانی در جشن فارغ‌التحصیلی در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغ‌التحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در آن جشن دربارهٔ بی‌سوادی و بی‌خبری ن ایران حرف زد. ۲۱ اعتصامی در قسمت‌هایی از سخنان‌اش که به «اعلامیه زن و تاریخ» معروف است، می‌گوید: «داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفید نماید. ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و ماثر عظیمه آن زینت افزای تاریخ جهان است. ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد. ایران با عظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق سهم وافر برده اکنون دنبال گمگشته خود می‌دود و پدیدار شاهد نیکبختی می‌شتابد. پیداست برای مرمت خرابیهای زمان گذشته، اصلاح معایب حالیه، و تمهید سعادت آتیه چه مشکالتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک این پرتگاه‌ها را عبور نماید. امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضای مملکت سیروس و داریوش بال‌گشایی خواهد کرد. ۲۱ » متن مربوطه در ویکی‌نبشته: متن کامل خطابه زن و تاریخ ازدواج عکسی از پروین اعتصامی، قبل از ۱۳۲۰ شمسی پروین در نوزده تیرماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل‌الله اعتصامی» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد و ازدواج به همراه همسرش برای زندگی به کرمانشاه رفت. ۲۲ همسر پروین از افسران شهربانی و هنگام ازدواج با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. پروین پس از تقریباً دو ماه زندگی با همسرش به خانه پدرش بازگشت و ۹ ماه بعد، در ۱۴ مرداد ۱۳۱۴، از وی جدا شد. ۲۳ ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین، علت جدایی پروین اعتصامی از همسرش را اختلافات روحی و اخلاقی پروین با همسرش و «ناسازگاری روحیه نظامی همسر با روح لطیف و آزاد پروین» دانسته است. ۲۴ ۲۲ پروین تا پایان زندگی‌اش با هیچ‌کس دربارهٔ این ازدواج ناموفق سخن نگفت ۲۴ و فقط غزلی در این باره سرود که سه بیت نخست آن با این ابیات آغاز می‌شود: ۲۲ ای گل تو ز جمعیّت گار چه دیدی؟جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟ رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبتغیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟ ای شمع دل‌افروز تو با این همه پرتوجز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟ ۲۲ چاپ دیوان اشعار و کتاب‌داری چاپ و انتشار اشعار یوسف اعتصامی پیش از ازدواج پروین، با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ روزگار، نامناسب می‌دانست. او فکر می‌کرد دیگران چاپ اشعار یک زن جوان را، راهی برای پیداکردن همسر به حساب آورند. ۲۵ اما بعد از ازدواج پروین و جدایی از همسرش به این کار رضایت داد. قبل از نخستین چاپ دیوان پروین، بعضی از اشعار پروین در مجله بهار، «منتخبات آثار» از «سید ضیا هشترودی» و «امثال و حکم» از دهخدا چاپ شده بودند. ۲۴ از انتشار نخستین چاپ دیوان او در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی توسط چاپخانه مجلس شورای ملی که همراه با مقدمهٔ از ملک‌الشعرای بهار بود، بسیار استقبال شد. سعید نفیسی در رومهٔ ایران به معرفی دیوان پروین پرداخت و وزارت معارف برای تقدیر از پروین، به او نشان علمی اهدا کرد. این باعث خارج شدن پروین از انزوای پس از طلاقش شد. ۲۴ نخستین مجموعه شعر پروین، شامل اشعاری بود که وی تاپیش از ۳۰ سالگی سروده بود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی داشت. ۲۵ البته دیوان پروین شامل همهٔ اشعار سروده شده توسط او نیست، زیرا او چند سال پیش از مرگش، قسمتی از اشعارش را که مطابق میلش نبوده را سوزانده است. ۳ کتاب‌داری نامه پروین اعتصامی به عیسی صدیق، مدیر دانشسرای عالی (چپ) موافقت با درخواست پروین اعتصامی (راست) پروین اعتصامی بعد از نخستین چاپ دیوان اشعارش، در زمانی که عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ریاست داشت، به عنوان مدیر کتاب‌خانهٔ آن از خردادماه ۱۳۱۵ مشغول به کار شد. ۲۶ ۲۷ علت این کار این بود که پروین فضای دانشسرای عالی و کتابخانهٔ آن را با روحیهٔ خود سازگارتر می‌دانست. ۲۸ نظم و ترتیب پروین در کتاب‌خانه زبان‌زد دانشجویان و اساتید بود. علاوه بر این، پروین بر پشت جلد برخی کتاب‌ها اظهار نظرهایی می‌نوشت که شاید هنوز باقی باشد، البته آن کتاب‌ها به کتابخانه ادبیات دانشگاه تهران منتقل شده‌اند. ۲۹ اما انزواطلبی پروین باعث شد او به کار خود در دانشسرای عالی ادامه ندهد و پس از ۹ ماه و از آغاز سال ۱۳۱۶ هجری شمسی، به کار خود در آن‌جا پایان دهد. دعوت به دربار پروین اعتصامی در کنار محمدرضا پهلوی در کتابخانه دانشسرای عالی، ۱۳۱۹هجری شمسی ۳۰ در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم وادب، مدال‌های لیاقت یا نشان‌های دولتی اعطا می‌کرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آن‌ها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار می‌داد. ۳۱ در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمی‌داد در چنین مکان‌هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود. ۳۱ برزگری پند به فرزند دادکای پسر، این پیشه پس از من تراست مدت ما جمله به محنت گذشتنوبت خون خوردن و رنج شماست کشت کن آنجا که نسیم و نمی استخرمی مزرعه، ز آب و هواست مرگ پدر مرگ پدر پروین در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی او را مدتی از کار ادبی‌اش بازداشت. ۳۲ پروین پس از مرگ پدرش، بسیار منزوی شد و تنها مکاتباتی با سرور مه‌کامه محصص لاهیجانی و رفت و آمدهای اندکی با خانوادهٔ سیمین بهبهانی داشت. در آن زمان از طرف وزارت معارف از پروین درخواست شد که به مناسبت «هفتصدمین سال تصنیف گلستان و بوستان»، قطعه‌ای در ستایش مقام سعدی بسراید. هرچند عبدالحسین زرین‌کوب این دوران زندگی پروین را «دوران تلخی و حسرت» توصیف کرده است. ۲۴ مرگ دست خط پروین اعتصامی، شعری که برای سنگ قبر خودش سروده است پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری حصبه مبتلا شد. این در زمانی بود که برادر وی، ابوالفتح اعتصامی، دیوان او را برای دومین چاپ آماده می‌کرد. اما وخیم بودن وضعیت پروین باعث می‌شود که او در ۳ فروردین در بیمارستان بستری شود. ۳۳ گفته شده سهل‌انگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگ او شده است؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم می‌شود. خانوادهٔ او کالسکه‌ای به دنبال پزشک معالجش می‌فرستند اما او نمی‌آید. ۳۳ و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد. او در هنگام مرگ، در آغوش مادرش، جان سپرد. پس از مرگش، قطعه‌ای با عنوان «این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام» از او یافتند که مشخص نیست او چه زمان برای سنگ مزار خود سروده بود؛ که آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند. ۳۳ ۳۴ پس از درگذشت پروین، مراسم رسمی دولتی به مناسبت بزرگداشت برگزار نشد. مدیر کانون ن ایران، به دلیل برخی مسایل ی، از برای برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. ۱۳ از پاسخ محرمانه فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازه دختر اعتصام‌الملک»، به روشنی می‌توان دریافت که دستگاه امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشته است. ۱۳ این حساسیت می‌تواند ریشه در رد کردن نشان لیاقت توسط پروین داشته باشد. اما بعد از برکناری رضاشاه از قدرت و به حکومت رسیدن محمدرضاشاه، دوستان و علاقه‌مندان پروین به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت او در فروردین ۱۳۲۱، مجلس یادبودی برای وی برپا کردند و با سرودن اشعار نسبت به سکوت و بی‌مهری دوران استبداد در حق پروین واکنش نشان دادند. ۳ شخصیت و اندیشه تندیس پروین اعتصامی در جلوی پلکان خانه‌اش در تبریز در طول زندگی پروین، عواملی چون پدر وی، دوستان پدرش، مدرسه آمریکایی و از همه مهم‌تر تحولات ی و اجتماعی جامعه ایران، بر شخصیت و اندیشه پروین تأثیرگذار بوده‌اند. ۳۵ یوسف اعتصامی به دلیل شغل مترجمی و همچنین انتخاب شدن به عنوان نمایندهٔ مجلس، چهره‌ای ی به شمار رفت و همین باعث آشنایی پروین با ادبیات کلاسیک غربی شد. محافل ادبی یوسف اعتصامی که از محتوایی عمیق برخوردار بودند در شکل‌گیری دیدگاه ی پروین نقش مهمی داشتند. ۳۶ همچنین حضور پروین در مدرسه آمریکایی ایران کلیسا، باعث آشنا شدن وی با اندیشه‌های غربی و مسائل ن در غرب شد. ۳۵ تأثیر مسائل اجتماعی روزگار بر شعر پروین دوران زندگی پروین با صدور فرمان مشروطیت، فروپاشی حکومت قاجار، بر تخت نشستن رضا شاه و استبداد بیست سالهٔ او و جنگ جهانی اول همراه بود که تمامی این رویدادها باعث آگاه شدن پروین به مسائل روزگار خود و حساس شدن او به این رویدادها شد. ۳۵ پروین در دورانی زندگی می‌کرد که هر دو یا سه سال تحولی ی رخ می‌داد. به علت کمبود رومه و دیگر وسائل ارتباط جمعی در آن زمان، تنها راه آشنایی پروین با مسائل ی، پدرش بود. شعر پروین شامل مسائلی چون ظلم ستیزی، فقر ستیزی، عدالت‌خواهی وآرمان‌خواهی است ۳۷ علی اصغر دادبه مدعی است به همین علت بسیاری پروین را از معماران تاریخ و اندیشه ی ایران دانسته‌اند. ۳۵ بعد ادبی ادبیات کهن فارسی در شکل‌گیری بعد ادبی شخصیت پروین، ادبیات کهن فارسی و ادبیات نوین غربی نقش داشته‌اند. در مورد نقش ادبیات کهن، مهم‌تر از همه سروده‌های شاعران بین قرن‌های ۵–۸ هجری قمری است که این مورد تاثیرگرفته از محافل ادبی یوسف اعتصامی و اعضا تشکیل دهنده آن است. ۲۸ ۳۶ برای نمونه قطعه «اشک یتیم» متأثر از یکی از سروده‌های انوری است. ۳۸ همچنین شعرهایی چون «پایمال آز»، «جولای خدا»، «مست و هشیار» و «لطف حق» یادآور قصه‌های مثنوی معنوی و لحن و طرز فکر مولانا است. ۳۹ یا شعرهایی مانند «کعبه دل»، «جامه عرفان» و «صید پریشان» دارای لحنی مانند شعرهای عطار می‌باشند. ۴۰ ۲۸ ادبیات غرب در مورد نقش ادبیات غرب، مهم‌تر از همه پیروی پروین از سروده‌های شاعران آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی مانند هراشیو اسمیت، لافونتن، آرتور بریزبان و ازوپ است. بیشتر این سروده‌ها، سروده‌هایی بودند که به‌وسیله یوسف اعتصامی ترجمه می‌شدند و در در مجله بهار چاپ می‌شدند. برای نمونه، پروین با مطالعهٔ شعرهایی چون «به یک مومیایی»، «خروس و مروارید»، «زنجره و مورچه» و «نغمه پیراهن» تصمیم گرفت که با تقلید از برخی از آن‌ها شعر دیگری بسراید. ۲۸ به عنوان نمونه، شعر «یاد یاران» پروین اقتباسی از یک قطعه معروف هراشیو اسمیت است که اصل آن را پدرش، از فرانسوی به فارسی ترجمه و منتشر کرده بود. ۴۱ یا شعر «جولای خدا» با الهام از مقاله «عزم و نشاط عنکبوت» اثر آرتور بریزبان، نویسنده آمریکایی، پدید آمده است، که قبل از آن توسط یوسف اعتصامی ترجمه و در مجله بهار منتشر شده بود. ۴۲ سبک شعری سنگ مزار پروین اعتصامی به نوشته علی‌اصغر دادبه بعد از انقلاب مشروطه در ایران، دو جریان فکری در ایران به نام‌های «جریان تلفیقی» و «جریان نیمایی» به وجود آمد. جریان تلفیقی عبارت است از ترکیب سبک شعر سنتی و اندیشه‌های تازه. می‌توان گفت که جریان تلفیقی، ادامهٔ سبک «بازگشت ادبی» است اما قالبی امروزی‌تر دارد. ۴۳ سبک شعری پروین تحت تأثیر تفکر جریان تلفیقی قرار داشت. ۴۴ ملک‌الشعرای بهار در مقدمهٔ دیوان پروین دربارهٔ سبک شعری چنین می‌نویسد: « این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاً است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوه‌ای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است. ۴۵ ۴۶ » ویژگی‌ها سبک ادبی پروین از چهار دیدگاه قابل بررسی است: لفظی و زبانی دیدگاه لفظی، شامل سبک شاعران خراسانی و استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات قدیمی است؛ مانند «مانا»، «خلقان»، «گفتا»، «شنیدستم»، «سرخ گل»، «بوریا» و «می‌خمید». از همین جهت می‌توان در شعر پروین از ویژگی‌های لفظی و زبانی سخن گفت. ۴۷ نحوی و ساختاری ”روح دیوان پروین، قطعه‌های اوست. این قطعه‌ها خستگی خواننده که ممکن است از مطالعه قصاید به وجود آمده باشد را به طور کامل برطرف می‌کند.“ —ملک‌الشعرای بهار در مقدمهٔ دیوان پروین. ۴۷ ویژگی ساختاری، شامل به کار بردن زبان گفتاری در نوشته است که بیشتر به دلیل گویا و روان ساختن متن به کار می‌رود. تلفیق دیدگاه ساختاری و دیدگاه لفظی با وجود وفادار بودن به دیدگاه لفظی، در شعرهای پروین بسیار مشاهده می‌شود. ۴۸ این کار بیشتر در قطعه‌ها و مثنوی‌های پروین مشاهده می‌شود و در قصیده‌ها زیاد به چشم نمی‌خورد. تلفیق ویژگی ساختاری و لفظی، که در قطعه معمول‌تر است، باعث شده تا قطعه‌های پروین نسبت به قصیده‌هایش بسیار مشهورتر باشند. ۴۷ پروین را از لحاظ سبک جزو شاعران کهن‌سرا قرار می‌دهند، هرچند در برخی شعرهای او ابتکارهایی برای دست یافتن به قالبهای تازه مشاهده می‌شود. ۴۸ دیدگاه بلاغی در شعرهای پروین می‌توان ویژگی‌های بلیغ زبان را به وضوح یافت. بهار «اوج بلاغت و سخن‌دانی پروین» را قطعه‌های او می‌داند اما قزوینی قصیده‌های پروین را «اوج فصاحت و متانت او» می‌داند. ۴۹ ۵۰ در بیشتر شعرهای پروین آرایه‌های معنوی از نوع مناظره (سؤال و جواب)، مَثَل، خلاف‌آمد، تشخیص و تمثیل است. ۴۹ دیوان پروین، شامل ۲۳۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. ۵۱ این مناظره‌ها میان اشیاء، جانوران و گیاهان وجود دارد. ۵۱ «مثل» نیز صنعتی در شعرهای پروین است که یوسف اعتصامی به کار بردن این صنعت را در شعرهای پروین، بی‌شمار می‌داند. «خلاف‌آمد»، که در ادبیات جدید با نام متناقض‌نما شناخته می‌شود، صنعتی است که در آن نویسنده یک نماد آرمانی (مثل ضرب‌الامثل) را بر خلاف معنی همیشگی توضیح می‌دهد و به کار می‌برد. ۴۹ «تشخیص» نیز در شعرهای پروین به ویژه در مناظره‌هایش، به وفور دیده می‌شود. همچنین تمثیل را که داستانی از زبان انسان یا حیوانات است و در انتها با پیامی اخلاقی به پایان می‌رسد، در شعر پروین مشاهده می‌شود. ۴۹ دیدگاه فکری–فلسفی علی اصغر دادبه می‌گوید بر خلاف دیدگاه منتقدان که در دیوان پروین نظمی منسجم نمی‌بینند، بسیاری از محققان عقیده دارند که دیوان پروین، مجموعه‌ای است یکپارچه با خصوصیت‌های سبک شناختی و هماهنگ است. بعضی نیز این دیوان را نمایندهٔ فرهنگ و تمدن ایرانیان می‌دانند. ۴۹ همچنین دادبه دیدگاه فکری–فلسفی در شعرهای پروین را به دو دسته تقسیم می‌کند: اول، حوزه نظری؛ که شامل مفاهیمی مانند عشق حقیقی، تجلی مذهب، قضا و قدر و تأکید پروین بر جنبش و حرکت و عمل می‌باشند. ۷ دوم، حوزه عملی؛ که شامل تهذیب اخلاق در شعرهای پروین است. پروین در شعرهایش کوشیده است تا با شیوه‌ای تازه، خصوصیات‌های بد اخلاقی را در نظر خوانندگان خوار و فضیلت‌های اخلاقی را در نظر آنان، زیبا جلوه دهد. ۵۲ اشعار پروین در نظر دیگران نقدهای مثبت به طور کلی نقدهایی که اشعار پروین دریافت کرده‌اند، مثبت هستند. از پروین به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد می‌شود. ۳ در دو و سه دههٔ اول پس از مرگ پروین، او و شعرش چندان مورد علاقه روشنفکران و نوپردازان نبودند. ۵۳ علی اصغر دادبه می‌نویسد که تعداد بسیار زیادی از منتقدان ادبی، پروین را شاعری بزرگ می‌دانند و او را با شاعران تراز اول ایران مقایسه می‌کنند. حداد عادل در مقالهٔ خود، نصرالله تقوی را یکی از منتقدان معرفی می‌کند که پروین را با شاعران تراز اول مقایسه می‌کنند. ۳ ملک‌الشعرای بهار دیوان او را «گلدسته‌ای از ازهار نوشکفته» توصیف می‌کند. ۴۴ او نیز اضافه می‌کند که اگر تنها شعر «سفر اشک» از دیوان او منتشر می‌شد، جایگاه والایی در علم و ادب فارسی پیدا می‌کرد. پدر پروین، یوسف اعتصامی، نیز پروین را «روح جامعه» می‌خواند. همچنین او گفتهٔ شخصی گمنام را که گفته است: «در این کهنه زمین گاه سعدی و گاه پروین به ظهور می‌رسد» تأیید کرده است. ۴۴ محمد قزوینی پروین را «رابعه دهر» و «ملکه‌النسا الشواعر» توصیف می‌کند و قصاید او را با قصاید ناصر خسرو برابر می‌داند. نادر نادرپور پروین را نخستین زنی می‌داند که به معنای واقعی شاعر بوده است. ۵۴ محمدعلی جمال زاده، شعر او را از لحاظ استقلال و اصالت از حافظ و صائب تبریزی بهتر می‌داند. ۴۴ محمدعلی اسلامی ندوشن نیز پروین را بزرگ‌ترین شاعر زن در ادبیات فارسی می‌داند. ۴۴ ۵۵ غلامحسین یوسفی، ۵۶ عبدالحسین زرین‌کوب، ۵۷ و سعید نفیسی ۵۸ پروین را شاعری ارجمند و بلندمرتبه دانسته‌اند. ۵۸ همچنین محمد حسین شهریار در شعری بلند در سبک شعر نو دربارهٔ پروین سروده است: ۵۹ به راستی که یکی از نوابغ ادب استمیان شاعره‌ها تاکنون نظیرش نیست به یادم است که او شاعر شهیری بودقصایدش به مجلات منتشر می‌شد از آن پس من و او آشنای هم بودیم خیال می‌کنم که او بیست سال کمتر داشت هزار و سیصد و دو یا سه، او محصل بودهنوز کالج و دارالمعلمین می‌دید کتاب زیربغل داشت، در ورود از دربه زیر چادر مشکی وپیچه، ماهی بود ۶۰ محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه، پروین را شاعری با شیوهٔ خاص خود و او را «مستقل‌ترین شاعر دورهٔ شعر فارسی پس از مشروطیت» می‌داند. او همچنین معنی و مضمون شعرهای پروین را دارای تازگی می‌داند و از نظر او همین ویژگی، او را به مستقل‌ترین شاعر مکتب قدیم شعر فارسی در قرن اخیر تبدیل کرده است. ۶۱ کدکنی قالب قطعه‌های پروین را بازگشت نقش تاریخی از دست رفته در دوره سلجوقی ۶۲ و شعر او را «شعر خرد و عاطفه» می‌داند. ۶۳ علاوه بر این، کدکنی ظهور پروین را در شعر پس از دوران مشروطیت، «یک واقعه بزرگ ادبی» توصیف می‌کند ۶۴ او شاعران هم‌دورهٔ پروین یا حتی مسن‌تر از او را متأثر از شعرهای پروین می‌داند؛ به عنوان نمونه، کدکنی شعرهای سال‌های ۱۳۰۶–۱۳۱۶ نیما یوشیج (مانند شعرهای «خروس ساده»، «کرم ابریشم»، «اسب‌دوانی»، «کچپی»، «خروس و بوقلمون»، «پرنده منزوی» و «دود») را تأثیر پذیرفته از شعرهای پروین می‌داند. ۶۴ نقدهای منفی منتقدان شعرهای پروین به دو دسته تقسیم می‌شوند: گروه اول، گروهی هستند که پروین اعتصامی را نه شاعر می‌دانند و نه ناظم. آن‌ها اشعار منسوب به پروین را متعلق به شاعر دیگری مانند پدرش می‌دانند. آن‌ها همچنین صحبت دربارهٔ پروین را صحبت دربارهٔ «شاعری» نمی‌دانند؛ بلکه صحبت دربارهٔ «تهمت شاعری» می‌دانند. ۲۸ این گروه ملک‌الشعرای بهار را نیز به دلیل تعریف از شعرهای پروین و نوشتن مقدمه‌ای برای دیوان او، مورد انتقاد قرار دادند. البته ملک‌الشعرای بهار این منتقدان را «طرفداران سیدضیاءالدین طباطبائی» می‌داند و این اتهمات را «دروغ‌های دلالان استعمار» توصیف می‌کند. ۳ گروه دوم، گروهی هستند که پروین را شاعر نمی‌دانند اما او را «ناصر خسروی مؤنث» و یا «لافونتن مؤنث» خطاب می‌کنند زیرا اعتقاد دارند که پروین فقط نظم‌دهنده‌ای بر تمثیل‌های حیوانی است. ۶۵ سید علی ‌ای در ۲۲ شهریور ۱۳۹۳، در حالیکه در بیمارستان بستری بود و عده‌ای از فرهیختگان به عیادت او آمده بودند، به مقایسهٔ پروین اعتصامی با شاعرانی مانند فروغ فرخزاد پرداخت و از کسانی که پروین را «شاعر نخود و لوبیا» می‌دانند، انتقاد کرد. او همچنین پروین را «شاعری که سعی می‌شود چهره‌اش پوشانده شود» عنوان کرد و معتقد است که منتقدان برای بالا بردن جایگاه ادبی فروغ فرخزاد، پروین را کنار زدند. ۶۶ اشعار معروف مضامین شعرهای پروین ترسیمی از چهره پروین اعتصامی، نقاشی‌شده در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۲، با آبرنگ مضامین و معانی اشعار پروین، توصیف کننده دلبستگی عمیق وی نسبت به پدر، استعداد و شوق فراوان او به آموختن علم و دانش، روحیه ظلم ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است. ۶۷ اشعار پروین از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی تقریباً خالی‌اند. البته به‌جز قطعهٔ «در تعزیت پدر» که پس از مرگ پدرش سروده، شعری که برای سنگ مزار خود سروده و نیز شعر «نهال آرزو» که برای جشن فارغ‌التحصیلی کلاس خود در خرداد ۱۳۰۳ گفته است. ۳ در میان اشعار او شعری بتوان صراحتاً به شناخت شخص شاعر کمکی کند، وجود ندارد. شعر پروین از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر به صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» مشاهده می‌شوند. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی مشهور کرده است. ۳ این مناظره‌ها نه تنها میان انسان‌ها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیاء از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق می‌افتد ۶۸ و پروین در بیان مقاصد خود از هنر «شخصیت بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، بسیار استفاده کرده است. ۶۹ تعداد زیادی از اشعار پروین، بیان‌گر انتقاد پروین از شاهان و ظلم و ستم قدرتمندان است. پروین در شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» «ظلم» را نماد وقاحت و بی‌شرمی شخص ظالم توصیف می‌کند. در شعر «ای رنجبر» زحمتکشان را به انقلاب در برابر ستمگران فرا می‌خواند، در شعر «تیره بخت» فقر را به تصویر می‌کشد و در شعر «اشک یتیم» مشروعیت ی دولت را مورد شک و تردید قرار می‌دهد. ۷۰ از این رو، شعر پروین رنگ و بوی ی نیز به خود می‌گیرد و چون تعداد این‌گونه اشعار در دیوان او زیاد است، بعضی از منتقدان، شعر او را شعر «ت و اخلاق» نامیده‌اند. البته باید توجه داشت که این اشعار در زمان استبداد رضاشاه با شاعران آزادی‌خواه، سروده شده‌اند. ۳ بعضی اشعار معروف اشعار پروین اعتصامی به دلیل محتوای پندآموز و زبان گویا و روان خود، از قبل از انقلاب تاکنون، در کتاب‌های ادبیات مقاطع مختلف تحصیلی ایران نگاشته شده‌اند. تعداد زیادی از شعرهای پروین، دارای محتوای داستانی می‌باشند که پروین در این‌گونه شعرها مناظرهٔ دو چیز را در قالب داستان آورده است. ۲ اشک یتیم یکی از معروف‌ترین اشعار وی که تا سال‌ها در کتاب فارسی سال پنجم دبستان قرار داشت قطعه «اشک یتیم» است در داستان این شعر، پیرزنی در حال تماشای گذر پادشاه است. ۱ ۷۱ این شعر، تحت تأثیر شعر انوری، که در سال ۱۹۲۱ سروده شده، قرار گرفته است که از این روی نمی‌تواند اشاره مستقیم به رضاشاه داشته باشد؛ زیرا شعر انوری (با نام: نغمه صبح) در ابتدای قدرت‌گیری رضاشاه سروده شده بود و به نظر نمی‌رسد مرتبط به دوران ترور در آن مقطع زمانی باشد. اما جدا از تأثیر پذیری «اشک یتیم» از شعر نغمه صبح، که جهت‌گیری خاصی نسبت به رضاشاه نداشت، به ظاهر با فضای خفقان آن دوره در ارتباط است. ۱ در تعزیت پدر قطعهٔ «در تعزیت پدر» با دست خط خود پروین پدر او نقش بسیار زیادی در گرایش پروین به شعر سرودن، آگاهی او از تحولات ی روزگار و مشهور شدن پروین داشت. مرگ او در دی ماه ۱۳۱۶، بر انزوای پروین بعد از طلاقش، افزود و مدتی او را از فعالیت ادبی‌اش بازداشت. او دو قطعه دربارهٔ مرگ پدرش و تأثیر آن بر زندگی‌اش، سروده است که «در تعزیت پدر» و «بی پدر» نام دارند. بخشی اندک از آنچه که پروین در «در تعزیت پدر» سروده‌است: ۷۲ ۷۳ پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اَجلتیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من پروین در شعر «بی پدر» نیز به مرگ پدرش اشاره کرده است: ۷۵ }} به سر خاک پدر، دخترکیصورت و سینه به ناخن می‌خست که نه پیوند استعاره ۱ و نه مادر دارمکاش روحم به روح پدر می‌پیوست ۷۴ زن در ایران پروین در طول عمر خود دربارهٔ ارتقاء رتبه و مقام زن کوشید ۲ و حتی شعری نیز به نام «زن در ایران» در این باره سروده است. به نوشتهٔ حداد عادل، سرودن «زن در ایران» به مناسبت دستور رفع حجاب توسط رضاشاه بوده است. ۳ به عقیدهٔ او، گرچه در ابیات اولیه اشاره به ظلم‌ها و محدودیت‌هایی دارد که در آن روزگار برای ن وجود داشته، اما بیشتر شامل نصیحت به ن است که در بند ظاهر و زینت و لباس نباشند و ساده زیستی و تقوا و دانش دوستی را پیشه کنند؛ از این رو با اوضاع ن متجدد آن روزگار انطباق کامل ندارد. با این حال این شعر تنها شعر دیوان پروین است که در آن یکی از کارهای رضاشاه مورد تأیید پروین قرار گرفته و به سبب تأیید کشف حجاب و مذمّت چادر موجب ناخشنودی عده‌ای شده است. ۳ همچنین پروین در این شعر، به تیره‌روزی ن و وضعیت بد حقوق آنان در جامعه مانند منع ن از سوادآموزی، پرداخته است. او همچنین زن را اسیر نادانی و پریشانی اوضاع جامعه می‌داند. این قصیده در حقیقت ۲۶ بیت دارد؛ اما از چاپ سوم دیوان پروین به بعد، چهار بیت آخر این شعر به دلیل مغایرت با احکام اسلام در مورد حجاب، حذف شده است و تنها ۲۲ بیت اول، ذکر می‌شود. ۷۶ چشم دل را پرده می‌بایست اما از عفافچادر پوسیده را بنیاد مسلمانی نبود خسروا دست توانای تو آسان کرد کارورنه در این کار سخت امید آسانی نبود شه نمی‌شد گر در این گمگشته کشتی ناخدایساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود باید این انوار را پروین به چشم عقل دیدمهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود پند و نصیحت «پند و نصیحت» شعری است که در قالب قطعه که در کتاب متوسطه سوم دوره اول (سوم راهنمایی پیشین) چاپ شده است و محتوایی اندرزگونه دارد. این قطعه، ۸ بیت دارد که در آن به پندهایی چون «دوری از خودشیفتگی»، «غنیمت شمردن دوران جوانی»، «بردباری و صبر»، «نگاه به همه چیز به عنوان یک آموزگار» و «انتخاب راه درست در زندگی» اشاره می‌شود. ۷۷ جوانی گه کار و شایستگی‌ستگه خود پسندیو پندار نیست ای مرغک ای مرغک، از معروف‌ترین شعرهای پروین است که وی در دوازده سالگی سروده است. قالب این شعر «اعنات» است، یعنی علاوه بر حفظ قافیه در مصراع‌های زوج، درمصراع‌های فرد نیز کلمات قافیه مانند آورده شده است. به طور مثال کلمات «پریدن» و «چمیدن» کلمات قافیه هستند اما در مصراع‌های فرد نیز کلمات «آشیانه» و «کودکانه»، هم‌وزن و قافیه مانند هستند. این شعر در کتاب درسی اول راهنمایی یا متوسطه اول دوره اول قرار دارد. همچنین پیروی پروین از سبک شعری و اصطلاحات سعدی، به خوبی دیده می‌شود. ۷۸ به عنوان نمونه، مصراع آخر این شعر این‌گونه است: «بر مردم چشم دیدن آموز» که معنی کلمه مردم در این‌جا، مردمک چشم است که در شعرهای سعدی نیز بیشتر جاهایی که کلمه مردم به کار رفته، منظور مردمک چشم است. ۷۸ آرزوی پرواز شعر «آرزوی پرواز»، مناظره‌ای در قالب مثنوی بین جوجه کبوتر و مادرش است که در کتاب درسی اول راهنمایی یا متوسطه اول دوره اول، قرار دارد. سبک شعری این مثنوی نشان دهنده پیروی پروین از سبک مولانا است؛ زیرا در این شعر، آرایهٔ ادبی تمثیل دیده می‌شود که اغلب سبک شعرهای مولانا است. در این شعر جوجه کبوتر با خودسری شروع پرواز می‌کند اما چون هنوز پرواز را بلد نیست، از پا می‌افتد و مادرش شروع به نصیحت کردن جوجه کبوتر می‌کند؛ و در پایان شعر به مفهوم «باتجربه شدن در سایهٔ سعی و تلاش» اشاره می‌شود. ۷۸ ۷۹ متاع جوانی شعر متاع جوانی در کتاب سال اول دبیرستان یا متوسطه اول دوره دوم چاپ شده است که مناظره‌ای بین جوان و پیرمرد است. محتوای این شعر، استفاده از تجربه‌های دیگران و غنیمت شمردن دوران جوانی است. قالب این شعر، غزل است و دارای ۷ بیت می‌باشد. ۸۰ متن مربوطه در ویکی‌نبشته: مثنویات و تمثیلات و مقطعات جشنواره‌ها جایزه ادبی پروین اعتصامی نوشتار اصلی: جایزه ادبی پروین اعتصامی آرامگاه پروین اعتصامی، قم، حرم فاطمه معصومه جایزه ادبی پروین اعتصامی در سال ۱۳۸۳ به تلاش معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در دفتر مجامع و فعالیت‌های فرهنگی آغاز به کار کرد. نخستین دوره این جشنواره، در ۱۵ مرداد همان سال برگزار شد. ۸۱ این جایزه، با هدف تقدیر از خدمات و شخصیت پروین اعتصامی، پیشرفت خلاقیت‌ها و آثار ادبی ن، ایجاد همبستگی بین ادبیات ملت‌ها به ­ویژه در حوزه جهان اسلام، معرفی چهره‌های شاخص ن ادیب و پژوهشگر و تقدیر از ن در عرصه ادبیات فارسی، توسط «دبیرخانه جوایز سال» به ن نویسنده اهدا می‌شود. ۸۲ این جایزه در روز بیست‌وپنجم اسفندماه، مطابق با روز بزرگداشت پروین اعتصامی، با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسه خانه­ کتاب، در مراسمی به همین نام به برندگان اهدا می‌شود. ۸۳ این جایزه در بخش‌های مختلف شعر، ادبیات داستانی، ادبیات نمایشی، ادبیات پژوهشی، شعر کودک و نوجوان، داستان کودک و نوجوان و بخش جنبی برگزار می‌شود و از برندگان مشهور این جایزه می‌توان به مریم زندی، رؤیا صدر، بهناز علیپور گسکری، ترانه علیدوستی، فریبا کلهر، گیتا گرکانی و عرفان نظر آهاری را نام برد. جشنواره فیلم پروین اعتصامی جشنواره فیلم پروین اعتصامی، هر سال به برخی ن فیلم‌ساز که دارای فیلم بلند سینمایی می‌باشند، جایزه اهدا می‌کند. این جشنواره بر اساس طرحی از «مازیار رضاخانی» در دی ماه ۱۳۸۳ تشکیل شد و تاکنون هرساله برگزار می‌شود. ۸۴ موضوعات فیلم‌های این جشنواره، نقش ن در تحکیم بنیان خانواده، نقش ن در تنظیم اقتصاد خانواده و ن سرپرست خانوار است. این جشنواره تاکنون در ۸ دوره برگزار شده و توانسته ۸۴۴ فیلم‌ساززن را شناسایی و معرفی کند. ۸۵ یادبود تابلوی ورودی خانه پروین اعتصامی در تبریز بیست و پنجم اسفندماه در تقویم رسمی ایران، به مناسب سالروز تولد پروین اعتصامی، «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شده است. ۸۶ دانشسرای عالی پس از انقلاب فرهنگی ایران، به دانشگاه خوارزمی تغییر نام یافت و امروزه پروین اعتصامی از مفاخر آن دانشگاه محسوب می‌شود. ۲۸ همچنین تعداد زیادی تندیس از پروین اعتصامی در سراسر ایران وجود دارد که از مشهورترین آن‌ها می‌توان به مجسمه پروین در برج میلاد تهران، مجسمه پروین در میدان اعتصامی شهرک ولیعصر تبریز ۸۷ و تندیس پروین در ابتدای پلکان خانه‌اش در تبریز اشاره کرد. خانه نوشتار اصلی: خانه پروین اعتصامی خانه پروین اعتصامی در تبریز، خیابان عباسی، جنب مسجد میرآقا، کوچه ساوجبلاغی، پلاک ۶ واقع شده است. ساخت بنای خانهٔ پروین در تبریز به دوران پهلوی اول برمی‌گردد. در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵، این خانه به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران با شماره ۱۸۶۸۱ به ثبت رسید. ۸۸ هم‌اکنون این خانه به موزه پروین اعتصامی تبدیل شده است و برخی از لوازم شخصی و کتاب‌های اعتصامی در آن‌جا نگهداری می‌شود. ۸۹ خانه وی در تهران، اما، هم‌اکنون به محل دفتر یک شرکت، واحدی مسی و یک کارگاه مبل‌سازی تبدیل شده‌است


بهترین لینک

گِرمی از شهرهای قدیمی استان اردبیل ایران و مرکز شهرستان گرمی و جزئی از دشت مغان است.  جغرافیا شهرستان مغان(گرمي) شهرستان مغان(گرمي)در شمال غرب كشور ايران در فاصله 110 كيلومتري مركز استان اردبيل داراي طول جغرافيايي'3˚48 ، عرض جغرافياي '1˚39 و ارتفاع مركز شهرستان(شهر گرمي) از سطح درياي آزاد 1100 متر مي باشد اين شهر ستان در مناطق كوهستاني قرار گرفته كه از شمال به شهرستانهاي بيله سوار و پارس آباد واز جنوب به شهرستان مشكين شهر و از شرق به جمهوري آذربايجان و از غرب به شهرستان كليبر متصل مي باشد. فاصله شهرستان مغان(گرمي) با شمالي ترين شهر دشت مغان يعني پارس آباد 95كيلو متر و با بيله سوار 55كيلومتر و با اردبيل 110كيلومتر و فاصله هوايي آن با تهران 496 كيلومتر است و حدود 33%درصد از كل مساحت(وسعت)دشت مغان و 6/9 درصد از كل وسعت استان اردبيل را شامل مي شود.براساس تقسيمات كشوري شهرستان مغان( گرمي ) داراي وسعتي معادل 17252 كيلومتر مربع مي باشد اين شهرستان داراي دو شهر و سه بخش و نه دهستان و شامل 319 روستا بوده كه 312 تاي آن داراي سكنه و 7 تاي آن خالي از سكنه مي باشد. براساس سرشماری آمار نفوس مسکن 1390 جمعیت شهرستان مغان (گر مي) به تفكيك شهري و روستايي ارائه شده است كه در اين ميان تعداد جمعيت شهر ي حدود30هزار نفر و تعداد جمعيت روستايي آن حدود 53هزار نفر مي باشد دراين سال حدود 08/35 درصد جمعيت در نقاط شهري وحدود 92/64 درصد درنقاط روستايي سكونت داشته اند. شهر مغان (گرمی) گرمی در ۱۰۰ کیلومتری شمال شهر اردبیل قرار دارد. کالبد شهر گرمی (گئرمی Germi) را می‌توان به دو قسمت هموار و کوهستانی تقسیم کرد. محلات قدیمی شهر همچون موجره، یوخاری باش، قلعه باشی و سرچشمه، و همچنین کاربری‌های سنتی همچون مسجد جامع، بازار و شهردای در قسمت کوهستانی شهر واقع شده‌اند. قسمت هموار شهر شامل محله‌های جدیدتر همچون هلال احمر و ابیش آباد (روستایی که با گسترش شهر به صورت محله‌ای از آن درآمده‌است) است. همچنین بعد از حادثه رانش محله کوتول قسمتی از اهالی شهر مجبور به کوچ و اسکان در شهرک ولیعصر شدند. رودخانه‌های گئرمی چایی (رودخانه تولون)، الّه دره (در مکاتبات دولتی "الّه درق") و کوئل چایی از داخل شهر گرمی عبور می‌کنند همه این کوهها از جنوب به شمال جریان دارند و به رودخانه بولقارچای (بالهاری = بالهارود) و نهایتاً به دریای خزر می‌ریزند. ارتفاع نقاط مختلف شهر گرمی از سطح دریا بسیار متفاوت و از ۶۰۰ متر در محله هلال احمر تا ۱۲۰۰ متر در محله اله دره متغیر است. کوه‌های مهم اطراف شهر عبارتند از: آ، قاراخان داغی ایرناواش و یالقوز بولاغی بیگ باغی (۲ کیلومتر), ایلخچی (۳ کیلومتر)آرانچی (۵ کیلومتر) شهرک ولیعصر (۴ کیلومتر) اظماره (۴ کیلومتر)Brosen windrose.svgرحیم لو (۲ کیلومتر) ساری درق (کیلومتر۲), چلک (۳ کیلومتر)تنگ (۱ کیلومتر)مغوان (۵ کیلومتر) مردم‌شناسی مردم این شهر به ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند. تاریخ گرمی از سال 1355 با جدایی شهرستان مغان از شهرستان مشگین‌شهر به مرکز شهرستان تبدیل شد. تاریخچه پیدایش این شهر در عصر جدید حیات آن به حدود سال ۹۰۰ هجری قمری باز می‌گردد که ۵ طایفه شیعه که ساکن شهرهای امپراطوری عثمانی و برخی نقاط سنی نشین دیگر بودند به دستور و اجازه شاهان صفویه به آن مهاجرت و درآنجا ساکن شدند. اقتصاد بیشتر اهالی این شهر به کارهای بازرگانی، کشاورزی و دامداری فرش وگلیم بافی مشغول هستند. جاذبه‌های توریستی مسجد جامع گرمی از بناهای تاریخی مذهبی این شهر به‌شمار می‌رود. از جاذبه‌های طبیعی این شهر دریاچه گیلارلو و قالقانلو در کنار شهرک ولیعصر و روستای خان کندی می‌باشد. از دیگر جاهای دیدنی گرمی می‌توان به روستاهای بخش موران شامل داشدیبی، افچه، اوماسلان، سلاله، تازه کندو. قره یتاق و بخش مرکزی شامل روستاهای تنگ، تولون، خان کندی، شوکورلو، گیلارلو و روستاهای بخش انگوت و اینی و آبشارهای اینی وسالالا و. اشاره نمود. طبیعت گرمی مغان وال پیپر طبیعت کوههای مجاور گرمی قالغانلو طبیعت دریاچه قالغانلو در روستای خان کندی خان كندي طبیعت روستای خان کندی در مرز جمهوری آذربایجان خان كندي رویش لاله‌های خان یوردی روستای خان کندی خان كندي شبنم روی گلهای آسمانی خان کندی خان كندي گلهایی از گلستان خان یوردی ابشار همیشگی کول باارتقاع زیاد جغرافیای زیستی انواع گونه‌های حیات جانوری در شهرستان گرمی وجود دارد. از آن جمله کبک که در ارتفاعات گرمی و روستاهای حومه به وفور یافت می‌شود. دامنه کوههاوبستررودخانه‌های این شهر درششماه از سال پوشیده از انواع گیاهان دارویی مثل بویمادرن، گل گاوزبان، آویشن، پونه و. می‌باشد. دانشگاهها دانشگاه پیام نور مرکز گرمی دانشگاه پیام نور مرکز گرمی بزرگترین دانشگاه شهر با بیش از ۳۵۰۰ نفر دانشجو است.


بهترین لینک

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ۲ یا وخش۳ – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار۴۵۶۷۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳پارسی‌گوی است۱۴۱۵۱۶۱۷.۱۸۱۹ نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.  مولوی، پیونددهندهٔ ملت‌ها شعر مولانا، جلال الدین بلخی، بر روی دیوار : از محبت خارها گل می‌شوند مولوی زادهٔ بلخ (خراسان قدیم،‌ افغانستان کنونی)۲۱۲۲ یا وخشنیازمند منبع بود و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم می‌زیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی پارسی‌زبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر می‌دانند، چرا که حدود شصت تا هفتاد هزار بیت او فارسی است و خطبه‌ها و نامه‌ها و تقریرات (تعالیم او به شاگردانش که آن را ثبت کردند و به فارسی غیرادبی و روزانه است)۲۳ او نیز به فارسی می‌باشد؛ و تنها حدود هزار بیت عربی۲۴ و کمتر از پنجاه بیت به زبانهای یونانی/ترکی (اغلب به طور ملمع در شعر فارسی)۲۵۲۶ شعر دارد. پارسی گو گرچه تازی خوشتر استعشق را خود صد زبان دیگر است و پسر مولانا نیز چندان بنا به اعتراف خودش در زبانهای ترکی/یونانی خوب روان نبوده است:: بگذر از گفت ترکی و رومیکه از این اصطلاح محرومی گوی از پارسی و تازیکه در این دو همی خوش تازی آثار مولانا به علاوه مناطق فارسی زبان، تاثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه گذاشته است.۲۹ آثار مولانا تأثیر فراوانی روی ادبیات و فرهنگ ترکی نیز داشته‌است. دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقهٔ تصوف مربوط به او از ناحیهٔ قونیه بودند و آرامگاه وی نیز در قونیه است.۳۰ ای بسا هندو و ترک همزبانای بسا دو ترک چون بیگانگان برخی مولوی‌شناسان (ازجمله عبدالحسین زرین‌کوب) برآن‌اند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده‌است.۳۱. جلال الدین همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا (که پس از چند بیت عربی آن را سرود) اشاره می‌کند۳۲. فارسی گو که جمله دریابندگرچه زین غافلاند و در خوابند زندگی‌نامه آغاز زندگی موزهٔ مولانا در قونیه جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع‌الاول (برابر با ۱۵ مهرماه) سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد.۲ پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه‌ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچم‌داران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. سلطان‌العلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. روایت شده‌است که در مسیر سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه را به او هدیه داد. وی به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت و تا اواخر عمر آن‌جا بود و علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطان‌العلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.۳۳ همه کردند رو به فرزندشکه تویی در جمال مانندش شاه ما زین سپس تو خواهی بوداز تو خواهیم جمله مایه و سود سید برهان‌الدین محقق ترمذی، مرید پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی سفر کرد تا با مرشد خود، سلطان‌العلما در قونیه دیدار کند؛ اما وقتی که به قونیه رسید، متوجه شد که او جان باخته‌است. پس نزد مولانا رفت و بدو گفت: در باطن من علومی است که از پدرت به من رسیده. این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شوی. مولانا نیز به دستور او به ریاضت پرداخت و نه سال با او همنشین بود تا اینکه برهان‌الدین جان باخت. بود در خدمتش به هم نه سالتا که شد مثل او به قال و به حال مؤمنه خاتون مؤمنه خاتون همسر بهاءالدین ولد و مادر جلال الدین محمد مولاناست. گور او در قرامان / لارنده کشف شده، بنابر این باید بین سالهای ۶۲۶-۶۱۹/۱۲۲۹-۱۲۲۲ از دنیا رفته باشد.۳۴ در سالهای بعد از ۶۱۷ هجری یعنی اواسط دهه ۱۲۲۰ میلادی بهاءالدین ولد و خانواده‌اش که جلال الدین محمد بلخی (مولوی) نیز در آن بود به آناتولی مرکزی، روم رسیدند. لقب رومی جلال الدین از اینجاست. آنان مدتی در لارنده / کرمن کنونی توقف کردند. مردم آن سامان هنوز هم به دیدن مسجد کوچکی که به افتخار او – مؤمنه خاتون – ساخته شده می‌روند.۳۵ کرمن، پایتخت سلجوقیان روم، در حدود یکصد کیلومتری جنوب خاوری قونیه واقع است، علاالدین کیقباد که عالمان و عارفان سراسر دنیا را گرد خود جمع کرده بود، بهاءالدین ولد پدر مولوی را به این شهر فرخواند.۳۶ قونیه شهری بود که بهاءالدین ولد و خانواده اش پس از چهار سال اقامت در لارنده در سال ۶۲۶ یا ۶۲۷ هجری = ۱۲۲۸ میلادی در آنجا سکنی گزیدند.۳۷ شرع اسلام ازدواج با چهار زن را به طور همزمان مجاز می‌داند. نمی‌دانیم بهاءالدین چند زن را همزمان در عقد خود داشته‌است، اما از زن‌های متعدد نام می‌برد که والاترینشان مؤمنه خاتون، مادر مولانا جلال الدین است؛ در مسافرت به سوی غرب همراهش بوده و قبل از رسیدن به قونیه مرده‌است. معارف از زنی به نام بی بی علوی سخن می‌گوید که زرین کوب آن را نام خودمانی مؤمنه خاتون می‌داند، اما «مایر» آن را نام همسری دیگر می‌خواند.۳۸ مولویه او را مادر سلطان می‌نامند.۳۹ به گفتهٔ بعضی دیگر، سلطان العلماء بهاءالدین ولد: فقیه، واعظ و عارف، دستکم سه همسر اختیار کرد؛ از جمله مؤمنه خاتون. در باره فرزندانش از وجود فاطمه خاتون و علاء الدین محمد و جلال الدین محمد آگاهی داریم.(از تعلیقات رساله سپهسالار) به گفتهٔ بعضی دیگر، بهاءالدین ولد دو همسر به طور هم‌زمان داشته‌است. بهاءالدین نیز در یادداشت‌های خود مانند پسرش، بندرت ذکری از مؤمنه خاتون می‌کند و به جایش از آن دو تای دیگر نام می‌برد. در کنار دختر قاضی شرف به خود می‌گوید که «الله» خوشی او را در راحات و عقوبات بدین وسیله بدو فرستاده است و این هرد و سری در آن سوی دارد. در کنار بی بی علوی به دل او می‌آید که انسان اینجا نیز مقهور اراده «الله» است و در برابر «الله» نباید امر صواب را از نظر دور دارد. در مورد سوم که از او هم در روابط خاص شویی ذکری به میان می‌آید و ترکان نام دارد که به معنای بانو است و نیز ممکن است اسم خاص برای ن باشد چیزی روشن نیست.۴۰ ظاهراً مولانا و برادرش علاءالدین – که بعدها مولوی یکی از پسرانش را به نام او نامگذاری کرد – از دختر قاضی مشرف بوده‌اند و بهاءولد زن و یا ن دیگری داشته و احتمالاً از آنها نیز صاحب فرزندانی بوده‌است. بهاءولد در معارف خود از دو زن یاد کرده‌است.۴۱ بهاءالدین در جایی دیگر بدون شرمساری از میل جنسی خود نسبت به دختر قاضی شرف الدین سخن می‌کند، که تصور می‌کنیم زن دیگر او باشد. همچنین بی پرده از میل خود به جماع با ترکان نامی سخن می‌گوید که شاید نام همسر چهارمین، یا شاید لقب و نام خودمانی یکی از همسرانی باشد که در بالا نام بردیم.۴۲ نظر بهاءالدین نگرش اسلام را نسبت به مسائل جنسی نشان می‌دهد؛ بهاءالدین حکایت می‌کند که یک روز صبح چشم به تنور خشت پزان دوخته از سر معنا در صفات آتش به تفکر می‌پرداخت؛ در این میان سگ بانگ کرد و او را مشوش ساخت. آنگاه بی بی علوی برخاست و صبحدم پیش او رفت، و در این وقت شهوتی به قوت در او پدید آمد. کوشید تا با جنبش نفس بستیزد، اما به دلش آمد که این میل از الهام «الله» است؛ پس جنبانیدن او شر نباشد.۴۳ بعضی مدعی شده‌اند که خانواده پدری بهاءالدین از احفاد ابوبکر، خلیفه اول اسلام هستند، این ادعا چه حقیقت داشته باشد و چه نداشته باشد، در باره پیشینه قومی این خانواده هیچ اطلاع مسلمی در دست نیست. نیز گفته شده که همسر بهاءالدین از خاندان خوارزمشاهیان بوده‌است که در ولایات خاوری حدود سال ۳-۴۷۲ هجری حکومت خود را پایه‌گذاری کردند، ولی این داستان را هم می‌توان جعلی دانست و رد کرد. خوارزمشاه در سال ۳-۶۰۲ هجری قمری بلخ موطن جلال الدین را که در تصرف غوریان بود تسخیر کرد.۴۴ اسلاف مولانا - چنانکه فرزند او سلطان ولد نیز بدین معنا اشارت دارد از تباری عظیم و بزرگ بودند. البته شاید روایتی که در انتساب سلطان العلما به خلیفه اول یعنی ابوبکر بن ابی قحافه به افواه افتاده و رواج یافته، از آن باشد که نام جد مادری وی «ابوبکر» بوده‌است، و بعدها نام شمس الائمه ابوبکر محمد، با نام ابوبکر – نخستین خلیفه راشدین در آمیخته باشد.۴۵ خاندان بهاءولد هم نسبت صدیقی و بوبکری داشت و هم نسبت علوی ادعا می‌کرد.جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی


بهترین لینک

شُتُر' یا اُشتر را که در زبان پهلوی ushtar می‌گفتند حیوانی است نیرومند و تنومند با توش و توان بالا از خانواده شتران؛ نشخوارکننده و با دست و گردنی دراز. بر پشت خود یک ویا دو کوهان دارد که ساختارش از پیه و چربی است. در دین اسلام گوشت او حلال است. اما ذبح آن با دیگر جانوران حلال گوشت متفاوت است و آن را نحر(بریدن گلو) می‌کنند و اگر سر آن را مانند گوسفند پیش از نحر ببرند گوشت آن حلال نیست. شیرش نیز نوشیده می‌شود ولی بیشتر کاربرد بارکشی دارد. پشم و پوستش نیز برای ریسندگی و پارچه‌بافی و کفش‌دوزی کاربرد دارد. گونه‌های دیگری از شتران نیز در آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند، به نام‌های لاما، آلپاکا، گوانا که دارای کوهان نیستد. شتر ویژگی‌های خاصّی دارد که مهم‌ترین آنها تحمّل شرایط سخت صحرا و دماهای گوناگون و به‌ویژه گرمای شدید تابستان و کمبود آب و علوفه است. ترکیب جسمانی شتر با دیگر جانوران اختلاف زیادی دارد، و این اختلاف انگیزه شده که شتر در درازا روزهای سال در صحرا زندگی کند و از بوته‌ها و درختچه‌های گوناگون صحرایی و کویری و حتی از بوته‌های شور و خاردار تغذیه کند. عرب‌ها از زمان‌های بسیار دور از شتر استفاده کرده و می‌کنند. آن‌ها به این حیوان اهلی لقب کشتی صحرا (به عربی: سفینةالصحراء) داده‌اند. شتر حیوان مفیدی است و کاربردهای فراوانی دارد. این حیوان علاوه بر اینکه وسیله اصلی رفت‌وآمد ساکنین صحراست، از سویی دیگر می‌تواند خوراکی آدمی و وسایل مورد نیاز دیگر را به انسان عرضه کند و انسان می‌تواند با تغذیه با شیر و گوشت شتر، تا هفته‌ها در صحرا زنده بماند. هم چنین می‌توان از چربی کوهان به جای کره استفاده کرد و پشم شتر را در ساختن خیمه‌ها، پتو، فرش، لباس‌های پشمی، طناب و ریسمان به کار برد. هم چنین می‌توان از مدفوع خشک شده شتر برای روشن کردن آتش استفاده کرد و پس از کشتار شتر می‌توان از پوست آن برای ساختن کفش و مشک و چیزهای دیگر استفاده کرد. شتر از جانورانی است که با محیط‌های خشک و بی‌آب و علف و صحرا سازگار شده و این سازگاری انگیزه شده است که به خوبی بتواند آب و هوای گرم و خشک، بی‌آبی و کم‌خوراکی را تحمل کند. کوهان، عضوی قابل توجه در شتر است که تنها از چربی و ماهیچه تشکیل شده و در آن استخوانی وجود ندارد و شتر در شرایط بی‌خوراکی تا چندین روز می‌تواند با اعتماد به وجود این چربی و سوخت و ساز آن زنده بماند. کف پای شتر حالت مخصوص به خود دارد و از دو بخش تشکیل شده است و کلفت و پهن است و مانع از این می‌شود که پای شتر در شن‌های ریز صحرا فرو رود. چشم‌های شتر دارای مژگان‌های بلندی است که به همراهی پلک‌ها، چشم‌ها را از طوفان‌های شنی و از تابش شدید آفتاب محافظت می‌کند. منخرین شتر دارای شکاف‌های طولی است که شتر در هنگام تنفس می‌تواند بینی را به خوبی از هم باز کند و بیشترین میزان هوا را وارد ریه‌های خود کند و در هنگام بروز طوفان‌های شنی بینی خود را ببندد. هم چنین شتر دارای فک درازی است که به طور جانبی حرکت می‌کند و می‌تواند عمل جویدن را به خوبی انجام دهد. شتر می‌تواند بیشتر از هر حیوان دیگر بی‌آبی را تحمل کند و اکنون آشکار شده است که شتر به علت اختلاف زیاد درجه حرارت بدنش می‌تواند آب بدن خود را حفظ نماید. زیرا که از این آب برای خنک کردن بدن استفاده نمی‌کند. درجه حرارت بدن شتر ثابت نیست و به آهستگی همراه با ارتفاع درجه حرارت محیط بالا می‌رود و این بدان معنی است که شتر آب بدن خود را از دست نمی‌دهد تا بدن خود را سرد نگه دارد (که این کار در انسان از طریق عرق کردن صورت می‌گیرد) و در هنگام شب، هنگامی که درجه حرارت محیط پایین می‌رود درجه حرارت بدن شتر نیز کاهش یافته و در هنگام صبح در پایین‌ترین درجه خواهد بود. دمای بدن شتر می‌تواند در محدوده 7 درجه فارنهایت بالا و پایین برود در حالی که در انسان تنها در محدوده 1 درجه فارنهایت بالا و پایین می‌رود.  اخصوصیات شتر لب‌های شتر دارای گسترش حرکتی خوبی است و لب بالائی به دو بخش تقسیم شده است و ملاحظه می‌گردد که لب پایینی در شترهای مسن بوضوح آویزان است. در این حیوان نیز، همانند دیگر نشخوارکنندگان برروی فک پایینی شتر تنها دندان پیشین وجود دارد و این دندان‌ها در فک بالائی وجود ندارد. دهان شتر همیشه باز است و حیوان آواهای بلند و آزار دهنده‌ای از خود در می‌آورد و هنگامی که حیوان چنین آواهائی از خود در می‌آورد اگر به دهان او بنگریم در موخره دهان می‌توانیم توده‌ای سرخ رنگ را ببینیم که احیاناً تا بخش جلوئی دهان می‌رسد و به دید می‌رسد که برگرده این توده مرطوب کردن ناحیه انتهایی حنجره است و در نتیجه کمک می‌کند حیوان در برابر تشنگی مقاومت کند. (این توده بالاخص درهنگام فصل جفتگیری، که شتر نر مست بدون دلیل به دیگران حمله می‌کند، و بیضه‌ها و مثانه و اجزای دیگر بدن را گاز می‌گیرد، در خارج از دهان نیز مشاهده می‌گردد). شتر در بالای پس سر خود غده‌ای نرم و مرطوب دارد که برگرده ترشحی آن در هنگام مستی شتر است. در حالی که بقیه اجزای بدن بی بر و برگرد خشک می‌باشد. در ناحیه مفصل پاها، پوست شتر کلفت و خشن می‌گردد که به آن پینه می‌گوییم. این پینه‌ها بیشتر در جاهائی از بدن مشاهده می‌گردد که شتر بر روی آنها می‌نشیند تا باقی بدن خود را از اصطکاک با زمین محافظت نماید و هم چنین شتر در ناحیه جناغ سینه نیز پینه بزرگی دارد که شتر را در هنگام نشستن بر روی زمین در حفظ تعادل کمک می‌رساند. کوهان شتر یک توده چربی است که حجم آن بر حسب شتر، سن وی و سلامتی یا بیماری وی تغییر می‌یابد. پاهای شتر به گونه‌ای فرگشت (تکامل) یافته است که حیوان را در هنگام راه رفتن بر روی شن‌های نرم یاری کند، ولی به هر حال این پاها با هر گونه زمینی به جز زمین‌های گل‌آلود بارهت دارد. اما سم‌های حیوان واضح و آشکار نبوده و در داخل بافت کراتینه کف پا فرار گرفته است. کف پا محکم بوده و دارای ناخن‌های سخت و کوتاهی در مقدمه است و هنگامی که کف پا بر روی زمین گذاشته می‌شود به خوبی منبسط می‌گردد و انگیزه تثبیت پا بر روی شن‌ها می‌گردد و این در حالی است که شتر با سختی فراوان بر روی زمین‌های گلی و لغزنده راه می‌رود. دستگاه گوارش شتر همچون دیگر نشخوارکنندگان دارای معده چهارگانه است هر چند که هزار لای شتر، رشد و گسترش چندانی نیافته است. شتر دارای رفتار ویژه‌ای است. این حیوان هر چند که حیوانی بردبار و آرام است اما احیاناً و به صورت ناگهانی مهاجم می‌گردد (به‌ویژه در فصل جفت‌گیری) و به همین جهت بهتر است که در هنگام کار، شتران نر و ماده از هم جدا گردند در اوقات دیگر شترها مطیع و آرام هستند. علی‌رغم اینکه در هنگام گرفتن افسار آنان و یا نهادن بار، از خود آواهای بلند آزار دهنده در می‌آورند خطری نخواهند داشت و معمولاً شتران اخته شده در مقایسه با شتران نر آرام‌تر هستند. شتر نسبت به تحمل درد و در قبال بیماریها تا حدودی مقاوم‌تر از دیگر دام‌هاست و هیچگونه علایم خستگی و ناراحتی از خود بروز نمی‌دهند. به همین جهت باید که به دقت آن‌ها را تحت دید داشت زیرا در هنگام بیماری نیز بدون هیچگونه اظهار ناراحتی هم چنان به کار خود ادامه می‌دهند. سواری شتر هنگامی که می‌دود سرعت بالایی دارد. امروزه در کشورهای عربی و اسلامی مسابقات شتردوانی برگزار می‌کنند. در گذشته در سرزمین‌های عربی از شتر ماده به دلیل سرعت بالا، برای جا به جایی و انتقال اخبار استفاده می‌کردند.۲ نامگذاری هر قومی نامگذاری ویژه خود را برای شتر دارد. از اسامی شتران در بین ترکمنها می‌توان به زیر اشاره نمود: ۱- بچه شتر ۱ ساله، کوشک ۲- کمی که بزرگتر شد، اوشک ۳- سمبل شتر ترکمن که بسیار زیباست و به رنگ سفید است، آق مایا نام دارد. مایا گاهی هم نام دختر انتخاب می‌شود. ۴- بزرگترین شتر در گله شتران را آروانا گویند. ۵- شتر چهار ساله، دوج ۶- شتر ماده، دیه‌است. شیر شتر شیر شتر غذای اصلی ساکنین صحرا و بادیه را تشکیل می دهد که معمولاً به صورت تازه مصرف می گردد و می توان به شیر شتر به عنوان منبع خوبی برای تولید شیر اعتماد کرد و کمبود این فرآورده مهم دامی را مخصوصاً در مناطق خشک و کویری جبران نمود و قابل ذکر است که ملل آسیای میانه از دیر باز تا کنون در تغذیه خود متکی به شیر شتر بوده اند و بررسی های انجام شده نشان می دهد که شیر شتر چنانچه بهتر از شیر گاو در برخی موارد نباشد از آن بد تر نیست (جدول شماره 1) . تولید شیر به وسیله شتر به مراتب بهتر از تولید شیر توسط گاوهای مناطق خشک و کویری است و میزان تولید شیر در شتر و گاوهای مناطق کویری اصلاً قابل مقایسه نیست . ( همانطور که در جدول شماره 14آمده است ) شتر می تواند مقدار زیادی در حدود 4 تا 8 کیلوگرم در روز شیر دهد و این میزان در برخی اوقات از 12 تا 15 کیلوگرم در روز می رسد. در حالیکه گاوها همانطور که در جدول شماره (2) آمده است ،‌ قادر به تولید این مقدار شیر در شرایط آب و هوائی گرم و مراتع فقیر که غیر از درخچه ها و گیاهان سوزنی چیزی ندارد ،‌ نمی باشد و ثابت شده است که شتر توانائی تولید شیر به مقدار فراوان را در حالت مدیریت صحیح دارا می باشد . اما بر آورد میزان شیر تولیدی توسط شتران ماده به طور دقیق مقدور نمی باشد زیرا شیر دوشی به صورت کامل انجام نمی شود و مقداری از شیر را برای تغذیه بچه شترهای شیر خوار باقی می گذارند.دوره شیر دوشی در شترهای ماده بین 10 تا ماه است و متوسط تولید روزانه شیر مابین 8 تا 10 لیتر است . ( القرشی 1986 ) ذکر می کند که متوسط تولید روزانه شیر شتر در پاکستان ،‌ با مدیریت صحیح و شرایط مناسب غذائی و بهداشت مابین 15 تا 40 لیتر است و آن هم در هنگامی که شتر ماده دو الی سه بار در روز دوشیده شود . بسیاری از یررسی های انجام شده نشان می دهد که شترها دارای توانائی خوبی در تولید شیر ،‌ چه در شرایط مراتع خشک کویری و چه در هنگام استفاده از علوفه در مناطق پر آب می باشند . همانطور که در جدول شماره ( 3 ) متوسط شیر تولیدی و مدت زمان تولید آن در مراتع پر آب ما بین 3 تا 25 کیلوگرم و در شرایط آب و هوای خشک کویری ما بین 3 تا 15 کیلوگرم بوده است .


بهترین لینک

انرژی اتمی یا انرژی هسته‌ای عبارست از استفادهٔ فرایندهای هسته‌ای حرارت‌زا برای ایجاد گرما و الکتریسیته ی مفید. این واژه شامل شکافت هسته‌ای، پرتوزایی و همجوشی هسته‌ای می‌باشد. امروزه، شکافت هسته‌ای عناصر دستهٔ آکتینیدها در جدول تناوبی اکثریت قریب به اتفاق انرژی هسته‌ای مورد نیاز بشر را با استفاده از فرایندهای پرتوزایی تولید می‌کند، که در درجهٔ اول به شکل انرژی زمین گرمایی و مولد گرما-الکتریکی ایزوتوپی نیاز انسان را برطرف می‌سازد. نیروگاه‌های هسته‌ای، جدا از سهمی که در تامین رآکتورهای شکافت هسته‌ای نیروهای دریایی دارند، حدود ۵٫۷ درصد انرژی جهان و ۱۳ درصد الکتریسیته جهان را در سال ۲۰۱۲ تامین می‌کردند. در سال ۲۰۱۳، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش داد که ۴۳۷ رآکتور هسته‌ای فعال در ۳۱ کشور وجود دارد اگرچه تمام رآکتورها الکتریسیته تولید نمی‌کنند. به علاوه، تقریباً ۱۴۰ کشتی دریایی وجود دارد که با استفاده از حدوداً ۱۸۰ رآکتور، نیرو محرکهٔ هسته‌ای آنان را تامین می‌کنند. پس از ۲۰۱۳، رسیدن به افزوده خالص انرژی به وسیلهٔ همجوشی هسته‌ای پایدار، به استثنای منابع انرژی همجوشی مانند خورشید، فضایی مداومی برای تحقیقات فیزیکی و مهندسی ایجاد کرده است. انرژی هسته‌ای نوعی انرژی است که توسط واپاشی هسته‌ای، شکافت هسته‌ای، یا گداخت هسته‌ای تولید شده و اساس آن را می‌توان با معادلهٔ ΔE = Δm.c² توصیف کرد.۱ در هر اتمی، ذراتی از انرژی نهفته که اجزای مختلف اتم نیز به وسیلهٔ همان بهم پیوند یافته است لذا هسته اتم منبعی از انرژی بشمار می‌رود که با شکافت اتم این انرژی رها می‌شود. انرژی نهفته در هسته اتم‌های برخی از عناصر (مانند اورانیوم) می‌تواند با آزاد شدن، همان کاری را بکند که سوزاندن مقدار زیادی نفت و گاز انجام می‌دهد که البته سوزاندن نفت و گاز، مشکلات زیست محیطی ایجاد کرده و مقدار زیادی گاز گلخانه‌ای تولید می‌کند. شکافت و همجوشی را می‌توان با این نمودار انرژی بستگی توصیف کرد. مذاکرات انرژی هسته‌ای به طور مداوم وجود دارد. حامیانی چون سازمان هسته‌ای جهانی، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و طرفداران محیط زیست انرژی هسته‌ای مدعی هستند که انرژی اتمی، یک منبع انرژی ایمن و پایدار است که تولید کربن را کاهش می‌دهد. مخالفانی چون سازمان جهانی صلح سبز و اطلاعات و منابع خدمات هسته‌ای، بر این باورند که انرژی هسته‌ای خطر بزرگی برای انسان و محیط زیست محسوب می‌شود. حوادث و اتفاقات هسته‌ای و تابشی شامل حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)، حادثه اتمی فوکوشیما ۱ (۲۰۱۱) و حادثه تری مایل آیلند (۱۹۷۹)، می‌باشد. تا کنون چندین حادثهٔ زیر آبی نیز اتفاق افتاده است. بررسی از دست دادن حیات به ازای هر واحد انرژی تولید شده، نشان می‌دهند که انرژی هسته‌ای، مرگ و میر کمتری نسبت به دیگر منابع اصلی انرژی، ایجاد می‌کند. انرژی حاصل از زغال سنگ،نفت، گاز طبیعی و انرژی آبی به ازای واحد انرژی تولید شده، به علت آلودگی هوا و حوادث انرژی مرگ و میر بیشتری ایجاد می‌کنند. هزینهٔ انسان برای تخلیهٔ جمعیت‌های تحت تاثیر معیشت‌های از دست رفته، بسیار گزاف است. همراه سایر منابع انرژی پایدار، انرژی هسته‌ای، روش تولید انرژی کم‌کربن برای ایجاد الکتریسیته است، که در مقایسه با انتشار گازهای گلخانه‌ای در هر واحد از انرژی تولید شده، شبیه سایر منابع تجدید پذیر است. بدین ترتیب، از زمان آغاز تجاری سازی نیروگاه‌های هسته‌ای در دههٔ ۱۹۷۰، از تولید ۶۴ گیگاتن کربن دی اکسید معادل، جلوگیری شده است. بعد از سال ۲۰۱۲، بر اساس گزارشات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ۶۸ رآکتور هسته‌ای در ۱۵ کشور در حال ساخت بود و تقریباً ۲۸ عدد از آن‌ها با جدید ترین رآکتورهای هسته‌ای، به جمهوری خلق چین تعلق داشت. آن‌ها بعد از ماه مه ۲۰۱۳، به تورین برقی متصل شدند. این ماجرا در ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۳ در نیروگاه هسته‌ای هنگیان در چین اتفاق افتاد. در ایالات متحده دو رآکتور نسل سه جدید در وگتل در حال ساخت هستند. مقامات عالی رتبهٔ صنعت هسته‌ای ایالات متحده انتظار دارند تا سال ۲۰۲۰، ۵ رآکتور جدید وارد تمام نیروگاه‌های موجود شوند. در سال ۲۰۱۳، رآکتورهای چهار ساله و غیر رقابتی، برای همیشه از رده خارج شدند. حادثهٔ اتمی فوکوشیما ۱ ژاپن، در سال ۲۰۱۱، که در رآکتوری اتفاق افتاد که در دههٔ ۱۹۶۰ طراحی شده بود، یک بازرسی دوباره برای امنیت و ایمنی هسته‌ای و ت انرژی هسته‌ای در بسیاری از کشورها، ایجاد کرد. آلمان تصمیم گرفته است که تا سال ۲۰۲۲ تمام رآکتوهای خود را غیرفعال کند و ایتالیا نیز انرژی هسته‌ای را تحریم کرده است. پس از واقعهٔ فوکوشیما در سال ۲۰۱۱، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تصمیم گرفته است که ظرفیت تولید انرژی هسته‌ای را تا سال ۲۰۳۵ به نصف کاهش دهد.  استفاده تاریخچه و طرح استفادهٔ جهانی از منابع انرژی، ۱۹۹۰-۲۰۳۵، منبع: چشم‌انداز بین‌المللی انرژی، سازمان اطلاعات انرژی. ظرفیت و تولید انرژی هسته‌ای، ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ (سازمان اطلاعات انرژی). روند رشد در ۵ کشور برتر در زمینهٔ تولید انرژی هسته‌ای (داده‌های سازمان اطلاعات انرژی ایالات متحده). وضعیت جهانی انرژی هسته‌ای (برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید) درصد برق تولید شده به وسیلهٔ نیروگاه‌های هسته‌ای در سال ۲۰۱۱ انرژی هسته‌ای ۱۰ درصد الکتریسیتهٔ جهان را تامین می‌کرد. در سال ۲۰۰۷، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد که در سراسر جهان، ۴۳۹ رآکتور انرژی هسته‌ای وجود دارد که در ۳۱ کشور فعالیت می‌کنند. اما اکنون، در پی فاجعهٔ هسته‌ای فوکوشیما، در طی ارزیابی‌ها بسیاری از فعالیت‌ها متوفق شده‌اند. در سال ۲۰۱۱ تولید انرژی هسته‌ای در جهان به اندازهٔ ۴٫۳ درصد کاهش یافت که این مقدار، پس از کاهش شدید در ژاپن (۴۴٫۳- درصد) و آلمان (۲۳٫۳- درصد) بیشترین مقدار بود. پس از آغاز تجاری شدن انرژی هسته‌ای در اواسط دهه ۱۹۵۰، سال ۲۰۰۸ نخستین سالی بود که هیچ نیروگاه هسته‌ای جدیدی به شبکهٔ جهانی افزوده نشد، اگرچه در سال ۲۰۰۹ دو نیروگاه جدید ساخته شد. تولید سالانهٔ انرژی هسته‌ای از سال ۲۰۰۷ به بعد، در سراشیبی نسبتاً ملایمی قرار گرفته است، به طوری که در سال ۲۰۰۹، ۱٫۸ درصد کاهش یافت و به ۲۵۵۸ تریلیون وات ساعت رسید که قادر بود ۱۳-۱۴ درصد تقاضای الکتریسیتهٔ جهان را تامین کند. یکی از عوامل اصلی کاهش میزان انرژی هسته‌ای پس از ۲۰۰۷، تعطیلی طولانی مدت رآکتورهای موجود در نیروگاه هسته‌ای کاشیوازاکی کاریوا در اثر زمین‌لرزه دورکران چووتسو بود. ایالات متحده با تامین ۱۹ درصد الکتریسیتهٔ مصرفی، بیشترین انرژی هسته‌ای را تولید می‌کند، در حالی که فرانسه بالاترین درصد انرژی (۸۰ درصد) را به وسیلهٔ رآکتورهای هسته‌ای تولید می‌سازد. در سراسر اتحادیه اروپا، انرژی هسته‌ای ۳۰ درصد الکتریسیته را تامین می‌کند. ت انرژی هسته‌ای بین کشورهای اتحادیه اروپا متفاوت است، و برخی مانند استرالیا، استونی، ایرلند و ایتالیا هیچ نیروگاه هسته‌ای فعالی ندارند. در مقابل، فرانسه تعداد زیادی از این نیروگاه ه، به همراه ۱۶ نیروگاه چند واحدی در اختیار دارد. در ایالات متحده در حالی که برنامه ریزی شده است که در سال ۲۰۱۳، ارزش صنعت الکتریسیتهٔ گاز و زغال سنگ، به ۸۵ میلیارد دلار برسد، ارزش ژنراتورهای هسته‌ای ۱۸ میلیارد دلار پیش بینی شده است. بسیاری از کشتی‌های نظامی و غیر نظامی (مانند یخ‌شکن)، از نیرو محرکهٔ هسته‌ای دریای استفاده می‌کنند، که نوعی نیروی محرکه است. چند سفینهٔ فضایی نیز به وسیلهٔ رآکتورهای هسته‌ای ارتقا یافته، پرتاب شده‌اند: ۳۳ رآکتور متعلق به سری ررست شوروی و یکی متلق به اسنپ-۱۰آ ی آمریکایی بود. تحقیقات بین‌المللی در زمینهٔ توسعهٔ امنیت ادامه دارد، از جمله می‌توان به نیروگاه‌های ایمن غیر فعال، استفاده از همجوشی هسته‌ای و استفاده‌های اضافی از فرایند گرمایش مانند شکافت آب (در حمایت از اقتصاد هیدروژن)، برای نمک‌زدایی آب دریا و استفاده در سیستم گرمایی ناحیه‌ای اشاره کرد. استفاده در فضا هم شکافت و هم همجوشی با تولید سرعت بالاتر با حجم عکس‌العمل کمتر، در پیشرانش فضایی نقش مهمی ایفا می‌کنند. علت آن چگالی انرژی بالاتر رآکتورهای هسته ایست: حدوداً ۱۰ به قوهٔ ۷ برابر نیرومند تر از عکس العملهای شیمیاییست که نیروی موشک‌های فعلی را تامین می‌کنند. تاریخچه ریشه‌ها تعقیب انرژی هسته‌ای به منظور استفاده از آن برای تولید انرژی الکتریکی پس از کشف این موضوع در قرن ۲۰ام میلادی آغاز شد که عناصر پرتوزا مانند رادیوم، بر اساس هم‌ارزی جرم و انرژی مقدار زیادی انرژی آزاد می‌کنند. اما، کنترل این انرژی نشدنی بود، زیرا طول عمر عناصر پرتوزا، به دلیل طبیعتشان، خیلی کم بود. (شدت انرژی آزاد شده با نیمه‌عمر عناصر نسبت عکس دارد). اما رویای مهار کردن انرژی اتمی، اندکی بلندپروازانه بود، حتی با این وجود که پدران فیزیک هسته‌ای، از جمله ارنست رادرفورد آن را "مهتاب" خوانده بودند. این شرایط بعدها و با کشف شکافت هسته‌ای تغییر کرد. در سال ۱۹۳۲، جیمز چادویک نوترون را کشف کرد، که به دلیل نداشتن بار الکتریکی، به عنوان ابزاری بالقوه برای آزمایشات هسته‌ای شناخته شد. بمباران مواد با نوترون‌ها به فردریک ژولیو کوری و ایرن ژولیو-کوری کمک کرد تا در سال ۱۹۳۴، رادیواکتیویته مصنوعی را کشف کنند، که سبب شد تا عناصری مانند رادیوم، با قیمت بسیار کمتری نسبت به رادیوم طبیعی، تولید شوند. انریکو فرمی، در ادامهٔ راه آنها، طی تحقیقاتی در دههٔ ۱۹۳۰، بر روی کند کردن نوترونها به منظور افزایش تاثیر رادیواکتیویته مصنوعی تمرکز کرد. آزمایش بمباران اورانیوم با نوترون‌ها سبب شد که فرمی عنصر جدیدی ایجاد کند که عدد اتمی آن بیشتر از اورانیوم و نامش پلوتونیوم بود. دوم دسامبر ۱۹۴۲. تصویر صحنه‌ای که دانشمندان اولین رآکتور هسته‌ای ساخت بشر، یعنی شیکاگو پایل-۱ را مشاهده کردند. اما در سال ۱۹۳۸، شیمیدانهای آلمانی، اتو هان و فریتس اشتراسمان، به همراه فیزیکدان استرالیایی، لیزه مایتنر و خواهر زاده‌اش اوتو رابرت فریش، برای بررسی گفته‌های فرمی، آزمایش‌هایی را بر روی محصولات بمباران نوترونی اورانیوم انجام دادند. آن‌ها نشان دادند که برخلاف گفتهٔ فرمی، نوترون‌های نسبتاً کوچک، هسته‌های سنگین اتم‌های اورانیوم را به دو قسمت نسبتاً مساوی تقسیم می‌کنند. این یک نتیجهٔ بسیار شگفت انگیز بود: تمام سایر شکل‌های فروپاشی هسته‌ای، تنها شامل تغییرات کوچکی در جرم هسته بودند، در حالی که این فرایند، در بر دارندهٔ یک گسستگی کامل بود. دانشمندان متعددی از جمله لیو زیلارد معتقد بودند که اگر عکسالعمل‌های شکافت، نوترون‌های اضافی آزاد می‌کرد، یک واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای خود به خودی ایجاد می‌شد. هنگامی که فردریک ژولیو کوری این موضوع را در سال ۱۹۳۹ مطرح کرد، دانشمندان در بسیاری از کشورها (از جمله ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان و شوروی) دولت‌های خود را متقاعد ساختند تا قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، به منظور به دست آوردن بمب هسته‌ای، از آن‌ها در تحقیقات شکافت هسته‌ای حمایت کنند. در ایالات متحده، جایی که فرمی و زیلارد، هر دو مهاجر بودند، اولین رآکتور ساخت بشر با نام شیکاگو پایل-۱ اختراع شد که در دوم دسامبر ۱۹۴۲ به حالت بحرانی رسید. این کار به بخشی از پروژه منهتن تبدیل شد که غنی‌سازی اورانیوم را ایجاد کرد و رآکتورهای بزرگی را برای تولید پلوتونیوم به منظور استفاده در اولین جنگ‌افزارهای هسته‌ای ساخت، همان جنگ‌افزارهایهایی که بر سر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی فرود آمد. اولین لامپ‌هایی که با برق تولید شده توسط انرژی هسته‌ای در رآکتور آزمایشگاهی بریدر ۱ در آزمایشگاه ملی آرگون به تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۵۱، روشن شدند. به طور غیر منتظره، هزینه‌های بالای برنامهٔ جنگ‌افزارهای هسته‌ای، به همراه رقابت با شوروی و تمایل به گسترش دموکراسی در سرتاسر جهان، فشاری بر روی مقامات فدرال وارد ساخت تا صنعت انرژی هسته‌ای غیر نظامی را توسعه دهند تا بتواند به توجیه مصرف‌های قابل توجه دولت کمک کند. در سال ۱۹۴۵، کتاب جیبی ‘’عصر اتمی’’ ندا داد که انرژی اتمی وارد اشیای روزمره شده و در آینده، سوخت‌های فسیلی نا کارآمد خواهند شد. نویسندهٔ علمی، دیوید دیاز، بیان کرد که در آینده زمانی فرا خواهد رسید که به جای دو یا سه بار پر کردن باک اتوموبیل در هفته، می‌توان به وسیلهٔ یک ساچمهٔ اتمی به اندازهٔ قرض جوشان ویتامین، به مدت یک سال رانندگی کرد. گلن سیبورگ رئیس سابق کمیسیون انرژی اتمی نوشت، "در آینده، شاتل‌های زمین به ماه هسته‌ای، مصنوعات هسته‌ای، استخرهای شنای گرمایشی به وسیلهٔ پلوتونیوم و غیره به وجود خواهد آمد." بریتانیا، کانادا و اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل دههٔ ۱۹۵۰ پا به این عرصه نهادند. برای اولین بار، در بیستم دسامبر ۱۹۵۱، حدود ۱۰۰ کیلو وات الکتریسیته به وسیلهٔ یک رآکتور هسته‌ای در نیروگاه رآکتور آزمایشگاهی بریدر ۱ نزدیک آرکو، ایداهو تولید شد. همچنین در ایالات متحده، با تست یک رآکتور توسعه یافته در ۱۹۵۳، تحقیقاتی بر روی نیرو محرکه هستهای دریایی صورت گرفت. در سال ۱۹۵۳، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، دوایت آیزنهاور سخنرانی خود را با موضوع اتم برای صلح، با تاکید بر نیاز فوری به توسعهٔ استفادهٔ صلح آمیز از انرژی هسته‌ای، در سازمان ملل ارائه کرد. این موضوع با اصلاحات فعالیت انرژی اتمی در ۱۹۵۴ ادامه یافت و سبب ساختار شکنی سریع تکنولوژی رآکتور ایالات متحده و توسعهٔ بخش خصوصی شد. نیروگاه انرژی هسته‌ای پرونده:PWR nuclear power plant animation.ogv پویا نمایی یک رآکتور آب فشرده در حال عملیات. برخلاف نیروگاه‌های سوخت فسیلی تنها ماده‌ای که برج‌های خنک‌کننده‌ی نیروگاه‌های هسته‌ای را ترک می کند، بخار آب است و بنابرین سبب آلودگی هوا یا گرمایش زمین نمی‌شود. همانطور که اکثر نیروگاههای حرارتی با مهار انرژی حرارتی آزاد شده از سوخت‌های فسیلی برق تولید می کنند، نیروگاه‌های انرژی هسته‌ای نیز انرژی آزاد شده از هسته ی اتم ها در فرایند شکافت هسته‌ای درون رآکتور هسته‌ای را مورد استفاده قرار می دهند. گرمای هسته ی رآکتور، به وسیله ی یک سیستم سرمایشی دفع می شود و با استفاده از این گرما، توربین بخار متصل به ژنراتور، به منظور تولید الکتریسیته به حرکت در می آید.


بهترین لینک

ابوجعفر، محمد بن علی الجواد التقی (به عربی: محمد بن علی الجواد) نهمین امام شیعیان که از وی با عنوان امام محمد تقی یا امام جواد یاد می‌کنند. کنیه‌اش «ابوجعفر» و لقب او «جواد» و «تقی» می‌باشد. وی فرزند علی بن موسی الرضا و سبیکه بوده که در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه به دنیا آمد  ا زادن پیش‌گویی از پیغمبر اسلام نقل شده‌است که گفت: «بِأَبي ابْنِ خِيَرَةِ الإماءِ النَوبِيةِ الطَيِّبَةِ (ترجمه: پدرم فدای پسر بهترین کنیزان که اهل نوبه و پاکیزه است) »۲. همچنین شیخ صدوق نقل می‌کند که: . الحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السّلام قال: دخلت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقال: . و إنّ اللّه عزّ و جلّ ركّب في صلبه أي في صلب أبي الحسن الرضا عليه السّلام نطفة مباركة، طيّبة، زكيّة، رضيّة، مرضيّة. و سمّاها محمد بن علي، فهو شفيع شيعته، و وارث علم جدّه، له علامة بيّنة و حجّة ظاهرة . (ترجمه: راوی می‌گوید: نزد پیغمبر (ص) رفتم. گفت: خدای -عزوجل- از پشت او امام رضا نطفه‌ای فرخنده، پاک، نیکو، پسندیده، موردخشنودی کرده‌است و «محمد علی» نامیده‌استش. او شفیع پیروانش و وارث دانش نیایش است. دانش آشکار و حجتی و نمایان دارد.) ۳. در تاریخ گفته‌اند که علی بن موسای رضا سال‌ها بچه‌دار نمی‌شد و امام موسی بن جعفر به وی مژدهٔ فرزندی داد. شیخ کلینی نیز نقل می‌کند: عن يزيد بن سليط ايدي، قال: لقيت أبا إبراهيم عليه السّلام و نحن نريد العمرة . قال لي: يا يزيد! و إذا مررت بهذا الموضع و لقيته أي علي بن موسى الرضا عليهما السّلام و ستلقاه، فبشّره: أنّه سيولد له غلام، أمين، مأمون، مبارك . (ترجمه: راوی گوید: می‌خواستیم به عمره رویم که امام کاظم (ع) را دیدم. به من فرمود: یزید! هنگامی که از آن‌جا گذشتی و دیدیش امام رضا را -که او را خواهی دید- به نوید ده که پسری خواهد زایید که امانتدار و ایمن و خجسته است .) ۴. امامت ازدواج بعد از کشته‌شدن رضا و به امامت رسیدن جواد، به دستور مأمون او را از مدینه به بغداد منتقل کردند و دخترش ام‌فضل را به ازدواجش درآوردند که شیعیان این ازدواج را تحمیلی و با اهداف ی می‌دانند.۷ محمد تقی از دختر مأمون فرزندی نداشت و فرزندانش ماحصل ازدواجش با زن دیگری به نام سمانهٔ مغربیه بوده‌اند. اصحاب جواد با وجود فشارهای حاکمان بنی‌عباس، اصحاب و شاگردان زیادی تربیت کرد که نام آن‌ها در برخی کتب شیعه در حدود ۲۶۰ نفر ذکر شده که عبدالعظیم حسنی، ابوهاشم جعفری، ابراهیم بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، دعبل خزاعی، حسن بن محبوب سراد کوفی، اسماعیل بن بزیع و صفوان بن یحیی از معروف‌ترینشان هستند.۸ مناظرات محمد تقی در چند نوبت با فقیهان بزرگ زمان خود مناظراتی برگزار كرد كه اغلب در مجلس خلیفهٔ وقت صورت می‌گرفت. از جملهٔ مناظرهكنندگان با او، یحیی بن اكثم (فقیه و مشاور مأمون و بعدها قاضی‌القضات مسلمین) و ابن ابی‌داود (فقیه مورد وثوق مأمون و معتصم و قاضی بغداد در زمان متوكل) بودند. نقل شده در هنگام مناظره با ابن اكثم كه در زمان مأمون انجام شد، سن جواد ۹ سال بوده‌است. درخشش او در این مناظره در نوع استدلال و تكیه بر اصول فقه اسلامی چنان زیاد بود كه خلیفه را به تحسینش واداشت.۹ در مناظره با ابن ابی‌داود، معتصم حكم فقهی صادر شده از جواد را به دلیل استدلال قرآنی او بر حكم فقهی ابن ابی‌داود ترجیح داده و دستور به اجرای آن داد.۱۰۱۱ مرگ مأمون در سال ۲۱۸ هجری جواد به همراه همسرش سمانه و پسرش هادی به سفر حج رفتند که در همان سال مأمون مرد۱۲ و مردم با برادش معتصم بیعت کردند. محمد تقی فرزندش را در مدینه گذاشته و خود و همسرش به عراق برگشتند.۱۳ رابطهٔ میان او و معتصم خوب نبود و به همین جهت خلیفه سعی می‌کرد وی را از بین ببرد. مرگ در مرگ جواد چند قول مشهور است که در همهٔ موارد دست‌داشتن معتصم و مسموم‌شدن او وجود دارد. یک قول می‌گوید که توسط همسرش به دستور خلیفه مسوم شده۱۴ و بنابه قولی دیگر به وسیلهٔ شخصی به نام «اشناس» به دستور معتصم شربت مسومی را به وی می‌نوشانند و وی را در ۲۵ سالگی، مسموم و به قتل می‌رسانند. مرگ او در آخر ذی‌القعده۱۵ سال ۲۲۰ هجری و در بغداد رخ داده‌است.۱۶ آرامگاه نوشتار اصلی: حرم کاظمین آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهم‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان در عراق به شمار می‌رود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار می‌گیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.


بهترین لینک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها